
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای"سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
اما هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشته اند
اثر انگشت تو، امضای خداوند است...
که اتفاقی به دنیا نیامده ای و دعوت شده ای
تو منحصر به فردی مشابه یا بدل نداری تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی...
وقتی انتخاب شده بودن و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی دیگر خودت را با هیچکس مقایسه نمیکنی
و احساس حقارت یا برتری که حاصل مقایسه کردن است از وجودت محو میشود...
اگر عظمت فرد دیگری را تحسین میکنید، آنچه میبینید عظمت خودتان است.
اگر شما این عظمت و خصلت را نداشتید، نمیتوانستید این ویژگی را در دیگری تشخیص دهید و جذب آن شوید.
کوروش_کبیر :
به یادتان میآورم
تا بدانید
که زیباترین منش برای
انسان محبت است،
پــس مـحـبـت کنـید
چه به دوست و چه دشمن
که محبت
دوست را بزرگ کنـد
و دشمن را نیـز دوست!!
شخصیاش بدهی تمام بدهکاران
زندانی در این کشور پرداخت
شده و زندانیان آزاد شوند!
انسانیت
پوزخندی زدوگفت: هیچ کابوس تبر...!!!
گفتم ازچوب درختان بهار
چه کسان بهر برند....
گفت:انان که درختند و به ظاهر تبرند....
گفتم اما...
مگرازجنس خودت نیس تبر....
پوزخندی زدوگفت
تازگیها چه خبر.......
بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
مایه هر نقش و ترا نقش نی
دایه هر جان و تو از جان بری
صد مثل و نام و لقب گفتمت
برتری از نام ولقب، برتری
چونک ترا در دو جهان خانه نیست
هر نفسی رخت کجا میبری؟
نقد ترا بردم من پیش عقل
گفتم: « قیمت کنش ای جوهری
صیر فی نقد معانی توی
سرمه کش دیده هر ناظری »
گفت: « چه دانم ببرش پیش عشق
عشق بود نقد ترا مشتری
چون به سر کوچه عشق آمدیم
دل بشد و من بشدم بر سری
ودوست داشتن آدم را پخته
هر داغی یک روزی سرد میشود
ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود
آنچه نایاب اسـت در عالـم، وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست