
آواز قو
کمتر کسانی میدونن آواز قو یعنی چی ....!!؟؟؟
قو تنها پرنده ای که یک بار عاشق میشه ...
و برای همیشه پای عشقش میشینه
و تو تمام زندگی هر کاری برای
راحتی عشقش انجام میده
قو تنها پرنده ای که زمان
مرگشو میدونه کی هست
چه زمانی میمیره
قو یک هفته مانده به مرگش میره جایی که برأی
اولین بار عشقش یعنی جفتشو دیده
و عاشقش شده ،اونجا میمونه تا زمان مرگش فرا برسه
و یک روز مانده به مرگش یه آوازی برای عاشقش
از خود سر میده میخونه که بهترین زیباترین
آواز میان پرندگان ست
و بعد سرش را روی بال هاش میزارو میمیره....

به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست!
کسی از او پرسید:
و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت:
"مقدار دارو را افزایش بده! "
جواب سلام را باسلام بده،
جواب تشکر را با تواضع،
جواب کینه را با گذشت،
جواب بی مهری را با محبت،
جواب دروغ را با راستی،
جواب دشمنی را با دوستی،
جواب خشم را به صبوری،
جواب سرد را به گرمی،
جواب نامردی را با مردانگی،
جواب پشت کار را با تشویق،
جواب بی ادب را با سکوت،
جواب نگاه مهربان را با لبخند،
جواب لبخند را با خنده،
جواب دل مرده را با امید،
جواب منتظر را با نوید،
جواب گناه را با بخشش،
هیچ وقت هیچ چیز و هیچکس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی،
یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز خواهد گشت.
همیشه که همه ی رنگ هایش جور نیست
همه ی سازهایش کوک نیست،
حواست_باشد به این روزهایی
که دیگر بر نمی گردد ...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند
و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعتِ برق گذشتند...
به جوانی که می رود،
به میانسالی که می آید،
حواست باشد به کوتاهی زندگی !
لذت ببر ، درست استفاده کن
هدر نده و یادت باشد اسراف نکنی.
زندگی رو از اتفاقات کوچیک
زندگیمون یاد بگیریم
زندگی
مجبور میشه درسهای بزرگ و با
اتفافات بزرگ بهمون یاد بده...
مراقب درس های زندگیمون باشیم...
My place is the no placa
my image is without face
of body no the sow
i am of the devine home
چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم
نه ترسا نه یهودم من نه گبر و نه مسلمانم
نه شرقیم نه غربیم نه علویم نه سفلیم
نه زر ارکان طبیعیم نه از افلاک گردانم
نه از هندم نه از چینم نه از بلغار و سقسینم
نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم
نشانم بی نشان باشد مکانم لامکان باشد
نه تن باشد نه جان باشد که من خود جان جانانم
دوئی را چون برون کردم دو عالم را یکی دیدم
یکی بینم یکی جویم یکی دانم یکی خوانم
اگر در عمر خود روزی دمی بی تو برآوردم
از آن روز و از آن ساعت پشیمانم پشیمانم
الا ای شمس تبریزی چنان مستم در این عالم
که جز مستی و سرمستی دگر چیزی نمی دانم
مولانا
در وجود همۀ ما یک منِ افسرده, یک منِ عصبانی، یک منِ شاد و یک منِ مضطرب وجود دارد. کدام من پیروز می شود؟ هر کدام که بیشتر تغذیه شود...
نمیدانم چقدر خواستنت عمیق است
تنها میدانم باید تورا دوست داشت،
تا آنجا که هیچ خیابانی برای قدم زدن باقی نماند ، تا آنجا که هیچ بارانی تنها خیسم نکند ...
تورا باید بویید مثل گل های اطلسی
تورا باید نوشید مثل چایِ تازه دم
باید حل شوی در جان.
میدانی !تو مثل خواب دمِ صبح میمانی
نمیشود دل کند ، نمیشود وابسته نشد
تورا باید قدم زد
در ذهن ...
در جان ...
تا آنجا که خسته شد
تا آنجا که در آغوشت به خواب رفت!
میگن با هرکس
مثل خودش باید رفتار کرد،
ولی یه جاهایی دیگه ادم
خجالت میکشه
مثل بعضیا باشه...
زندگی
کوزه آبی خنک و رنگین است
آب این کوزه گـهی تلخ
گهی شور
و گهی شیرین است
"زندگی"
گرمی دلهای به هم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد
همه درها بسته است!!