زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گلهای سرخ دنیا
متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم
گلسرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را
از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به
فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند
تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگرعزیزی را برای همیشه
ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر
زد و حرکت اشتباهی انجام داد.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم
و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی
به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش
برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و
پیگیری ما بینتیجه ماند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه دستهایی را که برای
دوستی به سمت ما دراز میشوند، پس بزنیم فقط به این
دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد
ما سوءاستفاده کرد.
زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر فقط چون یکبار در
عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از
دست بدهیم و از دلبستن بهراسیم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه شانسها و فرصتهای
طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در
یک یا چند تا از فرصتها موفق نبودهایم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم