خدایا امروز روز من است........
روز تولدم ...
کاش به زبان می آوردیم حرف ولبخندهای دلمان را...
عمر ...روزها ولحظه ها کوتاه تر از آن است که نگوییم "دوستت دارم"
نگاه کن ...
دنیا پر است از دوستت دارم های زنده به گور شده ای که هرگز شنیده نشد!
من یک زندگی جادویی می گذرانم و فقط می توانم خداوند را شکر کنم
که این امکان را فراهم کرده است.
برای روزهای بیشتر و بهتر به درگاه پروردگار دعا کنم
پروردگارا ، من نمی توانم به اندازه کافی از همه کارهای شگفت انگیزی
که برای من انجام داده ای تشکر کنم. امروز هدیه فوق العاده دیگری است
که شما به من بخشیدید
...و من نام قدرتمند شما را ستایش می کنم.
تولد من.....تولدم مبارک
در این پاییز......
فصل رویش جوانه های شعر....خدایا
فصل جدایش روح ازکالبد زمینی ونگرش در طبیعت هزار رنگ برای رسیدن است....
فصل رسیدن به اینکه هر آغازی را پایانی است اما چگونه بودنش ماندگاری را رقم میزند....
فصل آغاز شب گریه های شاعر برای ترسیم خاطراتی که با اشک و لبخند خو گرفته اند...
فصل پایان تلاش سبزینه ها برای بخشیدن طراوتی صادقانه به چشمان
هر نظاره گر , بی آنکه مهم باشد او کیست....
فصل دیدن اینکه میتوان خشکیده بود اما , به دیگران امید روییدن وزندگی بخشید....
فصل هزار رنگ شادی و غم.......
و چه زیباست پاییز......
زندگی و مرگ را میتوان از پنجره ی چشما نش به نظاره نشست و
هزاران هزار نکته از هر برگ خشک پای درختانش آموخت.....
وچه زیباست خدا.......
که تمام رنگها را در فصل خزان بی هیچ منتی هدیه کرد
تا باز هم از چشمان طبیعتش او را ببینیم....
ومن در آغاز راه.......
از پاییز میگویم . ...
چون همزاد او هستم.......
آری.......
این برش زیبای زمان.......
" پاییز من " است
***********
پونه.....