|
لاهوتیان
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
174 بازدید امروز: 174
توضیحات:
.با چشمان بسته نشسته بودم.
انسان که همیشه با چشمان باز نگاه میکند، هنر دیدن با چشمان بسته را فراموش کرده است. این هنر، هنر مراقبه است . آنچه که با چشمان بسته دیده میشود، در مقایسه با آنچه با چشمان باز دیده میشود، هیچ است. پلک های نازک، دو دنیا را از هم جدا و به هم پیوند میدهد. با چشمان بسته نشسته بودم که فردی وارد شد؛ از من پرسید که چه میکنم. وقتی که گفتم درحال دیدن چیزی بودم، تقریبا مدهوش شد! شاید فکر کرده که، "آیا میتوان دیدن با چشمان بسته را دیدن خواند؟" وقتی که چشمانم را باز میکنم، وارد دنیای محدوده ها و محدودیت ها میشوم. دنیایی گذارا و ناپایدار. وقتی که چشمانم را میبندم، درهای بی نهایت گشوده میشوند. در یک سو، فرد دیدنیها را میبیند، (دنیای اشیاء) و در سوی دیگر، بیننده را (الوهیت) زن عارفی بود به نام ربیعه. در یک صبح زیبا کسی به او گفت، "ربیعه، در درون کلبه چه میکنی؟" بیرون بیا! اینجا را ببین که خداوند چه صبح زیبایی را آفریده است!" ربیعه از درون کلبه اش پاسخ داد، "اینجا در درون، من درحال دیدن خالق آن صبحی هستم که تو در بیرون میبینی. ای دوست، بهتر است که تو هم به درون بیایی. هیچ زیبایی بیرونی در پیش این زیبایی درون، معنا ندارد." ولی بسیاری از مردم حتی با بستن چشمانشان نیز در بیرون میمانند؟ چشمها فقط با روی هم نهادن پلک ها بسته نمیشوند. چشمها بسته هستند، ولی تصاویر بیرونی هنوز درحال رژه رفتن هستند. پلکها بسته اند، ولی حواس بیرونی هنوز درکار هستند. این کار، بستن چشمها نیست. بستن چشمها یعنی خالی بودن، رهایی از رویاها و افکار. زمانی که افکار و حواس ازبین میروند، چشمها بسته شده اند.آنگاه چیزی که متجلی میشود آگاهی جاودانه است، حقیقت است، سرور است. تمام بازی مربوط به چشم هاست. با تحول چشمها همه چیز متحول میشود
درج شده در تاریخ ۹۹/۰۲/۲۳ ساعت 18:10
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|