ناصرالدینشاه سالی یکبار آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد.
رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع میشدند و هر یک کاری انجام میدادند. خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدینشاه مشغول کاری بود. خود شاه هم بالای ایوان مینشست و قلیان میکشید و از بالا نظارهگر کارها بود.
سرآشپزباشی ناصرالدینشاه در پایان کار دستور میداد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده شود و او میبایست کاسه آش را پر از اشرفی کرده و به دربار پس دهد.
کسانی را که خیلی میخواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری میریختند. پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده میشد کمتر ضرر میکرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت میکرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش میشد به او میگفت: بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه...
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.