روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند
:و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت
می آید، من تنها گوشی هستم
که غصه هایش را می شنود
و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد
و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۱ - ۱۹:۰۱( 9 نظر , 396
بازدید )
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۱ - ۱۸:۲۸( 1 نظر , 267
بازدید )
سوالهای کنکور امسال را دیدهاید؟ بعضی سوالهایش واقعاً خیلی باحالند! منظورم چیست؟ الان خدمتتان عرض میکنم: انگار یک سری سوالات کنکور امسال در دروس ادبیات و معارف، برای آیکیوی در حد ...! طراحی شده است، در حدی که قشنگ آدم را به خنده میاندازد. باور نمیکنید؟ پس ... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۰ - ۲۳:۳۵( 4 نظر , 318
بازدید )
وفرزند ادم همیشه از کلاغ کمتر بوده است
وقتی هابیل خوابیده بود و قابیل به پشیمانی گرفتار
مانده بود چه کند با پیکر بی جان برادر
کلاغی امد و آموختش که چگونه به خاک بسپرد برادر را
دست بر دست زد و گفت: وای بر من که ناتوانترم از این که چون این کلاغ باشم
یالیتنی اعجزت ان اکون مث... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۰ - ۲۳:۲۹( 3 نظر , 306
بازدید )