درباره من
سلام بر شیرخواره کوچک
-----------------------------------------
-گهواره خالی می شود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو
حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را
می شد که باور کرد الا رفتن تو
وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت
یعنی چرا یعنی معما رفتن تو
ای کاش می بردی مرا با چشم هایت
یا این که می افتاد فردا رفتن تو
وقتی که پا در عرصه حق می گذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو
علی اکبر لطیفیان
----------------------------------------
ماهی تشنه بی قرارم
تاب بی تابی ات را ندارم
اشک من مانده، خون گلویت
بر روی گونه پر غبارم
آه غنچه ام پرپر شد
تیر پاسخ اصغر شد
غم قسمت مادر شد
--------------------------------------------یک صحنه دیده ام که دگر نیست چاره ام
آتش زده به این جگر پاره پاره ام
آن صحنه که رباب کمی آب خورد و گفت ؛
در سینه شیر آمده...کو شیرخواره ام ؟!!!
شاعر : نیما نجاری
----------------------------------------