فراموش کردم
رتبه کلی: 1800


درباره من
تا که رسیدم بر تو
از همه بیزار شدم !


#احمدی_ان
Mahsa (ViCi )    
آلبوم: Khal 3
   
عنوان: هنوزم از دست خودم و خودت عصبانیم ...!
هنوزم از  دست خودم و خودت عصبانیم ...!
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 193 بازدید امروز: 185
این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
امروز صبح که بیدار شدم هنوز از دست تو عصبانی بودم!
اگر کنارم بودی کمی اخم میکردم
کمی تنبیه سکوت
کمی گریز از چشمهایت پشت میز صبحانه...
تا اینکه رمان نیمه تمامم را باز میکردم و
توی صفحاتش قایم میشدم
چند ورقی بیشتر طول نمیکشید بخشیدن تو!
باور کن...!
اما حالاباید نبودنت را هم ببخشم تا آخر کتاب ورق میزنم وکسی نیست از پشت این جلد سخت
منتظر لبخند من باشد...
اخمم را با خود جلوی آینه میبرم. توی آشپزخانه میبرم، سر سفره نهار، پای اخبار تکراری تلوزیون، اخمم را با خود به خیابان میبرم، به روی مادرم که از صبح منتظر سلام من است...

هنوز از دست خودم عصبانی هستم!
میدانم نیمه شب که فکر میکنی خوابیده ام
به پاتوقِ مجازیمان سر میزنی
این نوشته را
همانجا می گذارم
تا بفهمی میفهممت
تا بفهمی به حرمتِ آمدنت هیچ گاه صندوقِ دلخوشیِ پنهانمان راخالی نخواهم گذاشت
مخصوصاشب هایی که دلگیر از من می روی
مطمئن باش که نیمه شب شعری برای دلجویی از تودر صندوقِ دلخوشیِ پنهانمان
خواهی یافت وقتی من خودم را به خواب زده ام
تا بی خبر بیایی و بروی.

میدانی ؟
من به همه ی زنهای این شهر مشکوکم آهسته از کنارم میگذرند
جوری که انگار همین حالا از آغوش توجدا شده اند..!
رقیبانه لبخند میزنندو جای انگشتان تو را
در میان موهایشان جابجا میکنند..!
همین است که ناگهان با خودم و با تو لج میکنمو با لجبازیهای عاشقانه تو را آزار میدهم کاش یاد میگرفتی به جای گفتنِ " حسادت نکن"
بگویی : من عاشقِ توام ، خیالت راحت..
تا من با خیال راحت ،
برایت بمیرم ...

من همیشه آدم یکهو تمام شدن بوده ام ؛
همیشه، همه جا.
در اوج هر کاری،
هر رابطه ای و هر حالی، کات شده ام .
در بهترین حال، ناگهان فرو میروم توی
بدترین حال ممکن و وقتی حالم خوش نیست،ناگهان بی دلیل حالم خوب میشود.
من به صورت بی اراده و ناخودآگاهی ناگهانی هستم.
ناگهانی بودن، غم انگیز است.
نصفه نیمه میمانی، نصفه نیمه زندگی میکنی.
آدم برای اینکه بتواند از نو شروع کند
باید به آخر خط برسد. تمام شود برود بایستد سر خط و شروع کند به زندگی.
من آخر ِ خط نداشتم هیچوقت.
برای همین درونم یک جوری ژولیده شده است،که نمیدانم سر رشته کجاست،که نمیدانم از کجا پیچیده به زندگیام.
همه این نصفه نیمه ها،
شده همان خوره ای که هدایت میگفت:
شده خوره و دارد مرا آرام آرام میجود،
اما تمام نمیکند!

دلم گرفته در دفترم مینویسم :خیلی راحت در چشم هایم نگاه کردو گفت می خواهد برود.حرفی نزدم، نه اینکه عاشقش نباشم ها...نه دیوانه وار دوستش داشتم.
اما باید با چشم های خودتان ببینید،
عشق از همان دری که وارد قلبت شده، دارد می رودتا مثل الان من لال بشوید.
اینجور وقتها من لال می شوم.
همه ی وجودم می شود یک چشم که با وجود ابری بودنش تمام رفتن های معشوقش را یکجا به تماشا می نشیند :)
فقط به امید اینکه شاید برود؛ تمام دنیا را بگردد...
ببیند هیچ خانه ای گرم و نرمتر از خانه ی قلب منی که ترک کرده نبوده و نیست...
آن وقت دوباره برگردد و این بار آهسته در بزند،
و من بی صبرانه بگویم خوش آمدی... بگویم می بینی
هیچ چیز این خانه عوض نشده...
فقط کمی پنجره های قلبم ترک برداشته،
چون وقتی می رفتی، از همین پنجره یک دنیا تو را تماشا میکردم
...میگفت مثه ماهیم. ماهی ها حافظشون خیلی کوتاهه،
در حد چند ثانیه!
ولی فیل ها هیچی از یادشون نمیره، هیچی!!
من اون لعنتی رو خیلی دوست داشتم،
واسه همین احساس کردم دارم
آب ششم رو از دست میدم و
جاش خرطوم در میارم!!

گفتم مرا هم ببر،
جای زیادی نمی گیرم!!
گوشه چمدانت، توی جیب کتت،
نه...
اصلا فقط نامم را بنویس گوشه یکی از کتاب هایی که هرگز نمی خوانیش
خداحافظی هم نکردی
با هر تصمیم احمقانه ای،احساس غرور می کردی!
حالا وقت داری،مغرورانه
تا قیامت نقش یک احمق را بازی کنی.
کسی به من گفت:
اگر منتظر نباشی باز می گردد!
حماقت شکل های مختلفی دارد
من،
تو،
و آن کس که گفت
منتظرش نباش بر می گردد.
هنوزم از دس خودم و خودت عصبانیم !
 
 
 
 
 
 
 
درج شده در تاریخ ۹۵/۰۱/۲۷ ساعت 23:56
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)