درباره من

حوصلع نداری ExiT .
8-|
_____________
+اصن میدونی چیع من نمیخام عاشق شم !میخام دیوونه بمونم و زندگیو اونطور کح تو رویا میشناسم ،ادامه بدم ...
_بذار عشق خاصیت تو باشع !نه رابطه خاص تو با کسی !کوچیک باش و عاشق ! عشق میدونه آیین بزرگ کردنتو ...
+میدونی ؟ب نظر من خشونت علیه زنا همیشه یک چشم کبود و دندون شکسته و بینی خونی نیست.
خشونت اضطرابیه که تو جون زنه که فکر میکنع باس لاغرتر باشع ،چاق تر باشع، زیباتر باشع، خوشحال تر باشع ،سنگین تر باشع، خانه دار تر باشع، عاقل تر باشع
خشونت اون چیزیع کح زن نیست و فکر میکنع باید باشع!
خشونت اون نقابیع که زن به صورتش میزنع تا خودش نباشع تا برای مرد کافی باشع.

-افکار فمنیستی جالبی داری .زیبایی یکی از ملزومات عاشق شدن تو ذهنِ تموم ِمرداست
اما زنی که تنها زیباست و از داشتن قدرت درک عاجزه ،دیر یا زود واسع مردش تبدیل به یکی از وسایل گوشه و کنار خونه میشع !
عادی و گاهی هم کسالت بار ...
بهترع هرگز تمامی روحتو برای مردی کح چیزی از عشق نمیدونع ،عریان نکنی !تحمل تجاوز ب روح از تجاوز ب جسم سخت ترع !

+راستش تو زندگی من «یک نفر» هست که همیشه هست ..!
یک نفر که همه با اون مقایسه میشن، که تصویرِ هر تازه واردی ناخودآگاه میره میشینع کنار تصویر اون !یک نفر که معیاره،شاخصه ...یک نفر که مهم نیست بیست سال از آخرین دیدارمون گذشته یا یک روز ...
خاطرهاش پونِز شده به یک درد عمیق که میپیچع زیرِ جناغ سینم و برمیگردع تو اون حفرهی خونآلود ..!
اون یه نفر رسالتش تو زندگیم اینه که بشینع توی یه قاب عکسِ سمج و چفت شع به در و دیوارِ دلمو پدرمو دربیارع...
باس از شرّ اون «یک نفر» خلاص بشم ..!
اون قاب عکسِ عزیزِ لعنتی رو باس بکنم و بندازم دور ...ولی...
جای میخ روی دیوار، همیشه مجروح میمونع!

-جالبع کح بدونی مرلین تو یکی از فیلماش میگع دختر عاقل میبوسع ولی عاشق نمیشه ،گوش میدع ولی باور نمیکنع ، و میرع قبل ازینکه ترکش کنن
= ))وختی خودت به این نتیجه میرسی که باید از دوست داشتن یکی دس بکشی ،مثه این میمونه که بت بگن برای نجات جونت ،باس یکی از عضوهاتو قطع کنن ..زنده میمونی اما همیشه حسرت داشتنش باهاته !
هر یک از زنایی کح زمانی بی تفاوت از کنارشون رد شدی ،تمام دنیای مردی بودن ،
همین زنه کح از کنارمون رد شد با چشای معمولی و کیفی معمولی تر و تو فک کردی چه معصومه ،
روزی ،جایی کسی رو آتیش زدع ،با همون ساق های معمولی و انگشتای کشیدع،شک ندارم که هنوز مردی هس ،جایی از دنیا ، منتظرع تا اون زن خوشبختیو تو همون کیف چرمی معمولی ب خونش ببرع! پس فرصت دوبارشو از خودت دریغ نکن !

+نمیدونم !کلن یه دردایی هستن به اسم نمیدونم!
نمیدونما عجیب مزه ی زهرماری دارن ، یه چیزی تو مایه های خوردن بستنی وانیلیِ یخ زده با دهن پرِ خون ، اونم وقتی که قشنگ حس میکنی یکی با مته برقی رو مخت سمفونی خلق میکنه :)
دقیقا همینقد زجر دهنده ، دقیقا همینقد نمیدونم
= )))
+ خخخخخخ !تو لیلی تر از اونی که بذاری صاعقه فراموشی خونه ی دلخوشیای باد اوردتو خراب کنع !
کسی کح طرفت بیاد مثه کوریه کح برا اولین بار خط های یک بریل عاشقانرو میخونه !کلمات از سرانگشتاش عبور میکنع !بذار لمست کنع !عطرو رنگ واژه هاتو ببینع ! اون چیزی که عاشقا با چشمای باز نمیتونن از زنی کح دوسش دارن ببینن !دوست داشتنی ترین مجنون دنیاس ،این عشق باد اورده لعنتی !نع ؟

-چی بگم !باید خودمو ببرم خونه !باید ببرم صورتشو بشورم
ببرمش دراز بکشع دلداریش بدم که فکر نکنع
بگم که میگذرع که غصه نخورع
باید خودمو ببرم بخوابع
من خسته است ...!

-M-  
 
 
 
 
 
 

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۵/۱۴ ساعت 03:13

کاربران آنلاین (0)