سلام
سلام داداش حسینه من...........
این روزها اینجا شلوغه.....انقدر شلوغ که گاهی وقتی برایه چمباتمه زدن ، گوشه ی دلت پیدا نمی کنی ...یکم خلوت یکم نیایش.یکم یاد شما.........
این روزها به عشق بازی با زندگی شما می خندن ........این روزها سخره به ارزش ها اعتقادات..شده عادت....
اما خوشحالم داداش...
چه قدر این روز ها بی تاب شده ام
دلتنگ...و بی قرار برایه همه ی آنچه تا کنون نداشته ام..........خنده دار است؟
بی قراری ام را می گویم برایه لمس نکرده هایم........بی قراره هر آن چیزی که لذت داشتنش را درک نکرده ام
خدایا!..............خدایا!............
ببین چه صبورانه نشسته ام به پای وعده مان
همه ...
کوروش را دوست دارم ، آنقدر که از خواندن وصیتش گریه ام می گیرد.
آنجا که گفت : جنازه ی مرا در تابوت نگذارید تا خاک ایرانم از ذره ذره ی جسمم بهره ببرد.
کوروش را دوست دارم ......آنقدر که از خواندن زندگی اش / مردانگی و عدالتش و آن همه فهم و مهربانی اش گریه ام می گیرد.این همه خوبی او در هیچ کدام از سلو...
زمانیکه تخم مرغی از بیرون می شکند زندگی پایان می پذیرد
و هنگامیکه تخم مرغ از درون می شکند زندگی آغاز می شود
همیشه بهترین ها از درون آغاز می گردد.........