فراموش کردم
رتبه کلی: 44


درباره من
سلام دوستان
متاهل هستم 45 ساله دارای 3 فرزند اهل میانه ساکن تهران

خدمت شیخ بودم، مریدی عرض کرد: یا شیخ، پارادوکس به چه معناست؟ - انجمن ادبی
    خدمت شیخ بودم، مریدی عرض کرد: یا شیخ، پدر و مادرم به فدای شما، مسئلة!شیخ اذن جسارت داد.مرید عرض کرد: سیدی، پارادوکس به چه معناست؟شیخ آهی از بن جگر کشید، چونانکه محاسن مبارک کز خورد! سپس فرمود: مثالی می آورم.ما مریدان فدایی سراپا گوش شدیم.شیخ بفرمود: هنگام خیزش مردمی این سرزمین بر ع...
تاریخ درج: ۹۷/۰۶/۳۱ - ۱۵:۴۰ ( 22 نظر , 314 بازدید )
خوش به حال باد
خوش به حال بادگونه هایت را لمس می کندو هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!کاش مرا باد می آفریدندتو را برگ درختی خلق می کردند؛عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…...
تاریخ درج: ۹۷/۰۶/۱۹ - ۱۵:۰۰ ( 11 نظر , 283 بازدید )
تو تعبیر خواب بلدی؟؟
شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـه در بیــداری انتظارش را دارم می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ... از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم کـه دامادش تــویـــی! خوشحال کننــده است نــه ؟ اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!! نک...
تاریخ درج: ۹۷/۰۵/۱۷ - ۱۵:۳۲ ( 12 نظر , 300 بازدید )
جلسه محاکمه عشق
  جلسه محاکمه عشق بودو عقل قاضی ، و عشق محکوم ....به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی ...
تاریخ درج: ۹۷/۰۴/۱۴ - ۱۱:۴۷ ( 6 نظر , 300 بازدید )
دهقان فداکار ‌خاطره ساز دهه شصتی ها درگذشت. - انجمن اخبار ایران و جهان
  ازبر علی حاجوی معروف به ریزعلی خواجوی، شخصیت اصلی ماجرای "دهقان فداکار" در کتاب فارسی سابق سوم دبستان، بعد از تحمل یک دوره بیماری در سن ۸۷ سالگی درگذشت. به گزارش خبرگزاری‌های ایران آقای حاجوی حدود ۱۰ روز پیش به دلیل عارضه کلیوی و ریوی در بیمارستان خاتم الانبیای میانه بستری شده بود. با ...
تاریخ درج: ۹۶/۰۹/۱۲ - ۰۹:۳۳ ( 15 نظر , 280 بازدید )
روزی از ملا پرسیدند : - انجمن تفریحی
  روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!   ...
تاریخ درج: ۹۶/۰۹/۰۷ - ۱۳:۴۹ ( 14 نظر , 270 بازدید )
روزی ملا روی منبر بود و جمع کثیری منتظر شنیدن موعظهء او بودند. - انجمن تفریحی
  روزی ملا روی منبر بود و جمع کثیری منتظر شنیدن موعظهء او بودند. ولی ملا هر چه فکر کرد چیزی به خاطرش نرسید که بگوید. بالاخره گفت: ای مردم شما میدانید که من در موعظه چقدر سابقه و اطلاع دارم ولی امروز هر چه فکر کردم چیزی به خاطرم نرسید تا برای شما بگویم. پسر ملا که در بین جمع نشسته بود بر خا...
تاریخ درج: ۹۶/۰۸/۱۷ - ۰۹:۳۷ ( 15 نظر , 283 بازدید )
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : - انجمن تفریحی
  روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟! ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!   ...
تاریخ درج: ۹۶/۰۸/۰۸ - ۱۲:۴۹ ( 12 نظر , 358 بازدید )
روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد - انجمن تفریحی
  روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان&nb...
تاریخ درج: ۹۶/۰۸/۰۴ - ۱۳:۱۶ ( 6 نظر , 323 بازدید )
روزی ملا خرش را گم کرده بود - انجمن تفریحی
  روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد.   دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟ ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟   ...
تاریخ درج: ۹۶/۰۷/۲۹ - ۱۳:۵۲ ( 19 نظر , 321 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir