گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی!!!!! ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۹/۰۱ - ۰۸:۵۶ ( 3 نظر , 184 بازدید )

پدر که باشی سردت می شود  ولی کت بر شانه فرزند می اندازی.چهره ات خشن می شود و دلت دریایی، آرام نمی گیری تا تکه  نانی بیاوری. پدر که باشی، می  خواهی ولی نمی شود، نمی شود که نمی شود. در بلندایی از این شهرت مشت نشدن ها بر زمین می کوبیپدر که باشی عصا می خواهی ولی نمی گویی . هر رو...
تاریخ درج: ۹۴/۰۲/۰۱ - ۱۰:۰۰ ( 5 نظر , 161 بازدید )

شخصی تعریف میکرد: یه همکارداشتم سربرج که حقوق میگرفت تا15روزماه سیگار برگ میکشید،بهترین غذای بیرون میخوردونیمی از ماه رو غذا ی ساده از خونه می آورد،موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشتم گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی ؟باتعجب گفت: کدوم وضع!گفتم زندگی نیمی اشرافی نیمی گدایی...!!به چشمام خیره شد و...
تاریخ درج: ۹۴/۰۲/۰۱ - ۰۹:۵۶ ( 4 نظر , 195 بازدید )

دلم برای کودکیم تنگ شده... برای روزهایی که باور ساده ای داشتم همه ی آدم ها را دوست داشتم... مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود.... تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود دلم برای خدا تنگ شده ... خدایی که شبه...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۰۹ - ۱۱:۰۱ ( 2 نظر , 174 بازدید )

سوختن غمهایتان در آتش ۴شنبه سوری آرزوی من است،۴شنبه سوریتان مبارک...
تاریخ درج: ۹۳/۱۲/۲۶ - ۱۰:۴۵ ( 2 نظر , 170 بازدید )

  cclliip79288593113950819624191vviiddeeoo دلم برای پاکی دفتر نقاشی وگم شدن خورشید همیشه خندان در آن آسمان همیشه آبی،زمین همیشهسبز،و کوههای همیشه قهوه ای دلم برای خط کشی کنار دفتر مشق با خودکار آبی و قرمز برای پاکن های جوهری و تراشهای فلزی،برای گونیا و نقاله و پرگار و ج...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۶ - ۰۹:۴۵ ( 11 نظر , 248 بازدید )

cclliip721546396240140265741209vviiddeeoo...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۰۷ - ۱۱:۲۴ ( 3 نظر , 237 بازدید )

  کودکی که میدانست دستان پینه بسته پدرش و گریه ای مادرش از فقر است چطور !...در مدرسه بنویسد علم بهتر است از ثروت...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۱ - ۱۱:۲۴ ( 9 نظر , 364 بازدید )

cclliip69052228367525755581804vviiddeeoo...
تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۰۳ - ۱۷:۲۹ ( 7 نظر , 347 بازدید )

گنجشک میخندید به اینکه چرا هرروزبی هیچ پولی برایش دونه میپاشم من میگریستم به اینکه حتی اونهم محبت مرا از سادگی ام میپندارد...
تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۰۹ - ۰۹:۵۳ ( 3 نظر , 352 بازدید )