|
رتبه کلی: 3259
|
|
|
آقای دکتر آغاسی
سلام به اطلاع همشهریان عزیز میرسانیم که احوال استاد عالقدرمان دکتر آغاسی در ملاقاتی که با ایشان در بیمارستان عرفان تهران داشتیم خوب بوده و شکر خداوند لایزال رو به بهبودی میباشد و محتاج دعای خیر همشهریان هستیم . ( دکتر ارجمند و دکتر زادگان )... تاریخ درج: ۹۵/۰۵/۰۹ - ۱۳:۳۳
( 0 نظر , 127
بازدید )
هدیـهای بـرای هـمسـر آینـده
خواستم برای جشن تولد نامزدم هدیهای بفرستم
به همین خاطر از خانم خوش پسندی
که یکی از همکارانم بود خواستم
تا از مغازه جنب اداره یک جفت دستکش بسیار اعلا انتخاب کند تا برایش بفرستم …
پس از خرید،
خانم خوش پسند هم برای خود یک جفت شورت انتخاب کرد
... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۹:۵۴
( 18 نظر , 650
بازدید )
حکایات منو خواهرزادم
داشتم با ذوق و شوق به خودم میرسیدم که مثل همیشه بچه خواهرمو ببرم مهد و طبق معمول یه تیکی با خاله ی یکی از هم کلاسیهاش بزنم
دیدم بچه خواهرم هی می خواد منو بپیچونه ,گیر داده بود که من با دایی علی نمیرم
مامان خودت منو ببر,
خواهرم گفت : ایلیا جان من وقت ندارم عزیزم, نویت دکتر دارم , اذیت نکن , ... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۸:۱۹
( 7 نظر , 445
بازدید )
تف به این شانس
با زیرشلواری ازخونه زدم بیرون هوا سرد بود واسه اینکه سرما کمتر بهم نمود کنه دستامو جمع کردم رو سینه و بدو بدو رفتم سمت بقالی محله که سر خیابون بود اما وقتی رسیدم دیدم بقالی بسته اس با خودم گفتم : تف به این شانس تو راه برگشتن به خونه بارون گرفت اونم باچه شدتی یه نگاه به آسمون که انگار فهمیده بود م... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۶:۴۸
( 10 نظر , 516
بازدید )
آره داداش...
دختربازی نه یعنی دختربازیای امروزی.. !
که زرتی یه تلفن میدن فرداشم تو کافی شاپ قرار.. !
دختر بازی یعنی سه ماه آزگار دنبال دختره از مدرسه بری تاخونه.. !
یعنی اگه یه بار دختره نیگات کنه ذوق مرگ بشی.. !
یعنی شیش ماه این پا اون پا کنی تا یه نامه بهش بدی.. !
یعنی وقتی که جوابتو مید... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۶:۳۴
( 2 نظر , 682
بازدید )
غصه این روزای من...
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا …
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقههاش میزد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنو... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۶:۲۳
( 3 نظر , 592
بازدید )
مهندس ایرانی...!
یه روز، شهردار یکی از شهرهای دنیا !!! تصمیم میگیره یه برج زیبا تو
شهرشون بسازه. برای این کار از سرتاسر دنیا از سه مهندس(یه مهندس چینی،
یه مهندس آمریکایی و یه ایرانی) میخواد که بیان تا در مورد ساخت برج
باهاشون صحبت کنه.
مهندس چینی میگه من این برج رو برات میسازم ولی قیمتش میشه 3 میل... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۶:۱۲
( 2 نظر , 480
بازدید )
شناخت بعد از ازدواج!!!
یارو زن میگیره،
فردای روز ازدواجش رفیقش میبینه با اعصاب خورد نشسته یک گوشه داره سیگار میکشه.
میره جلو، میگه: بیخیال بابا!
ملت که زن میگیرن لااقل دو سه ماهی سرحالن،
تو چرا از همین روز اول حالت خرابه؟
... ... پسره میگه: اگه تو هم دیشب جای من بودی، الان حالت اینجوری بود.
رفیقش ... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۴ - ۱۳:۳۱
( 3 نظر , 439
بازدید )
برخورد کریم خان زند با مرد چاپلوس و متملق!
کریم خان زند هر روز صبح برای دادخواهی ستمدیدگان می نشست تا به شکایت مردم رسیدگی کند. روزی مرد حیله گری پیش او آمد. همین که به حضور او رسید چنان اشک از دیده فرو ریخت و گریه کرد که دل شهریار بر او سوخت. هرچه می خواست سخن بگوید گریه مجالش نمی داد.
پادشاه دستور داد او را به آسایشگاهی برند تا کمی... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۹ - ۱۵:۴۸
( 0 نظر , 586
بازدید )
خاطره زیبای اکبر عبدی از مرحوم حسین پناهی
اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطرهای از همکار سابقش میگوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اکبرعبدی میگوید:
«یک روز سر سریال بودیم.
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۲ - ۱۰:۴۰
( 19 نظر , 537
بازدید )
|
|
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|