ساده و ساکت و سبک بود . قاصدکی که داشت میرفت . فرشته ای به او رسید و چیزی گفت . قاصدک بیتاب شد و هزار بار چرخید و چرخید و چرخید . قاصدک رو با فرشته کرد و گفت اما شانه های من ظریف است زیر بار این خبر میشکند . من نازک تر از آنم که چنین پیام بزرگی را با خود ببرم . فرشته گفت درست است آنچه تو ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۳ - ۰۱:۴۰ ( 2 نظر , 405 بازدید )

غریبه بگذر به سادگی از هر چه قرار است دلت را به دست آورد دل بکن از هر چیزی که روزی به او دل خواهی بست شبنم را نمیتوانم چه با دستهای بزرگ و چه کوچک در مشتهایت نگه داری دل تنگ هوای کسی نشو که دنیا سراسر دلتنگی است تکیه به دیوار بده روی سکوی کنار پنجره بنشین به قطره های ریز باران خیره شو بخند ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۰ - ۰۱:۲۹ ( 5 نظر , 549 بازدید )

تو خیابون داشتم قدم میزدم که کودکی رو دیدم یه گوشه نشسته بود داشت یه چیزی رو کاغذ مینوشت رفتم جلو نشستم کنارش گفتم اسمت چیه? گفت حسین گفتم بابات کجاس? یه نگاه بهم انداخت و به آرامی گفت رفته پیش خدا گفتم مامانت کجاس? حسین گفت مریضه داره میره پیش خدا سرمو چرخوندم دیدم روی کاغذ نوشته بود ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۰ - ۰۱:۲۳ ( 3 نظر , 573 بازدید )

ماه را بیشتر از همه دوست داشتی و حالا ماه هرشب تورا به یاد من می آورد می خواهم فراموشت کنم اما ماه با هیچ دستمالی از پنجره پاک نمیشود...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۰ - ۰۱:۱۴ ( 3 نظر , 456 بازدید )

تو کجایی سهراب آب را گل کردند , چشمها را بستند , و چه با دل کردند صبر کن ای سهراب گفته بودی قایقی خواهی ساخت قایقت جا دارد? من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۰ - ۰۱:۱۱ ( 3 نظر , 467 بازدید )

میخواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد در دایره حضورش تورا به من نشان دهد می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم هر وقت دلم هوا تورا کرد عطر حضور مهربان تورا با من هم قسمت کند می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم که هروقت امواج پر تلاطم بادها خواستند قایق احساس مرا بکشند...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۹ - ۲۳:۵۹ ( 3 نظر , 480 بازدید )

منکه گفتم این بهار افسرده نیست منکه گفتم این پرستو مرده نیست که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج یعنی انتظار آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۹ - ۲۳:۴۵ ( 0 نظر , 473 بازدید )

مرگ من روزی فرا خواهد رسید....,......... در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبا آلود و دور با خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای زمروزها دیروزها دیدگانم همچو دالان...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۹ - ۲۳:۳۵ ( 0 نظر , 507 بازدید )

آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند این روزها هوس را رنگ میکنند و جای عشق می فروشند آن روزها دل باخته میشدی و این روزها مالباخته...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۹ - ۲۳:۱۷ ( 4 نظر , 434 بازدید )

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه خانه ام کو ? خانه ات کو? آن دل دیوانه ات کو? روزهای کودکی کو ? فصل خوبه سادگی کو? یادت آمد روز باران گردش یک روز دیرین پس چه شد دیگر کجا رفت خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ? کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز یاد بارا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۹ - ۲۳:۰۴ ( 5 نظر , 416 بازدید )