احساس میکنمدستانم دیگر به قدر کافی جوان نیستندنشان به آن نشانکه روز های خوبآرام آراماز کف دستانم سُر میخورندو پرت می شوند به زمان های ماضیاحساس میکنم کمی از زندگی را کم آورده اممثلا از ازل تا آغاز را !حالا هی تلقین کنم به خودم ماه و ستاره وآسمان و بهار راروزی عاقبت همه چیز، پاییز خواهد شدنه ؟ . . .م...
اینروزها من تمام ارزوهایم را گـــــــــــــــــــــــــــــور میکنم .....و مینشینم ب سوگ روزهایی که آرزوهایم تمام زندگیم بودتک تک آرزوهایم را با حضور تو ساختم و الان باید بی دست و مهر تو ب خاک بسپارممن و این گورستان خاموش،من و این سکوت سهمگین،من و اوج سختی و تنهاییغیرت مردانه ات کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
او تمام دنیای من است...
آهای فلانی یادت باشد...
گاهی خسته است و ظاهرش جدیست...
اما دلی دارد که مهربانیش
به وسعت اقیانوس است...
بد قول نیست اما گرفتار است
بااو راه بیا......!
خسته که باشد تنهایش نگذار...!
اوتنها بودن را نباموخته...
تو دار است...!
اما ازاو بخواه تا حرفهایش را ب...