تو یه قطــره از خـدایی ،تو یه هدیـه از خدایی واسه منــو شبهای بی کسیتو همون بودی که من خوابــش رو دیدم تو همونــی که میخوام براش بمیــرمبا رفتنـت غم می شه شریک قلبـم   دلم خودکشی میکنه خودش رو دار میزنه پای چوبه دار   اسم تورو فریاد میزنه قول با تو بـودن رو فرشته ها می...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۲۰:۱۹ ( 1 نظر , 162 بازدید )

  بعد از نزدیک دو ماه برگشتم ،سک سک کنم وبرم.   یک روز خداوند درب خانه ی مارا کوبید ،تند دویدم ودر را باز کردم     و خودم را در بغلش انداختم   باور ناپذیرترین لحظه ی زندگیم بود ،اما الان نمیدانم چرا قهر کرده و   هر چه نامه میدهم دیگر در خانمان را نمیزند ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۲۰:۰۸ ( 3 نظر , 164 بازدید )

  سلام هواتو کردم،منتها غمگین منتها تنها تنهایی آدمیزاد کی تموم میشه؟ بیست و اندی گذشت هرسال سرنوشتمون رو به شب قدر امسال هرسال.... بازهم هرسال تنهایی... کاش.... حرفم رو با این عبارات صحیفه سجادیه تموم میکنم: "خدایا! از نادانیم به درگاهت عذر میخواهم،ونسبت به زشتی عملم طلب بخشش میکنم ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۲۰:۰۴ ( 0 نظر , 168 بازدید )

دوستی ازم پرسید خیلی وقتها میدونیم که داشتن چیزی محاله ... مگه نه؟ ولی با آرزوی داشتنش شادیم و خوشحال.. خیلی وقتها میدونیم محاله به آرزومون برسیم ...... ولی حاضر نیستیم از آرزومون بگذریم اینو حق خودمون میدونیم که برای رسیدن به اون آرزوی محال تلاش کنیم.. به این نیرو ......... به این خواسته ........
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۱۹:۵۱ ( 3 نظر , 164 بازدید )

نداره نداره لالای لالای لای                                 لالای لالای لای    تو با صد تا دروغ اومدی اینجا گفتی:   ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۱۹:۴۴ ( 2 نظر , 167 بازدید )

لرزش دل من   سکوت لب تو   سرگردانی من   هجوم غیرمنتظره‌ی عشق   خودخواهی من؟!   سرنوشت ....   ابهام...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۱ - ۱۹:۴۳ ( 1 نظر , 144 بازدید )

-جلوی دوستاتون رینگ های پراید رو نشانش دهید و از رینگ های پژو تعریف کنید. 2-بادکنک تولدشان را بترکانید. 3-از آنها بخواهید با تمام قدرت به بازوی شما بکوبند و شما هم بلافاصله به بازوی آنها بکوبید و مدام بگویید که خیلی آرام مشت زدم. 4-رینگ تون موبایلشون رو به صدای حیوانات تغییر دهید. 5-پشت سر را...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۵ - ۱۷:۵۲ ( 1 نظر , 170 بازدید )

شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی هم*بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی هم*بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بی*نبض آن سرسپرده*ات را بی یار و یاور کردی ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو با این نادرویشی*ها آخر چرا سر کردی دستی با این بی*رحمی دیگر بریده بهتر بر من فرود ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۵ - ۱۷:۴۵ ( 1 نظر , 175 بازدید )

تلنگر می*زند بر شیشه*ها سرپنجه باران نسیم سرد می*خندد به غوغای خیابانها دهان کوچه پر خون می*شود از مشت خمپاره فشار درد می*دوزد لبانش را به دندانها زمین گرم است از باران خون امروز زمین از اشک خون*آلوده خورشید سیراب است ببین آن گوش از بُن کنده را در موج خون مادر که همچون لاله از لالای نرم جوی در خو...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۵ - ۱۷:۴۲ ( 0 نظر , 180 بازدید )

  پسره تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی خوشگل  میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی ، پول دادی ، قیافه دادی ، خانواده خوب دادی... فقط ازت یه چیز دیگه میخوام... اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح&z...
تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۰۲ - ۱۳:۵۴ ( 4 نظر , 122 بازدید )