فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3116


درباره من
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی/که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

اما.... چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبای ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است"دکتر شریعتی"
عواقب غزل سرایی - انجمن ادبی
     یک روز که زیبا غزلی در نظر افتاد ما را هم از عشّاق سرودن به سر افتاد   اما ز بد اقبالی و ناشی گری ما با بانوی منزل جدلی سخت درافتاد   می گفت «سیه چشم»و«سیه زلف» دگر کیست؟ یاد تو چرا باز به رویی دگر افتاد؟   این بار کمی بحث ف...
تاریخ درج: ۹۲/۰۸/۲۶ - ۱۳:۳۹ ( 28 نظر , 206 بازدید )
جواب تکان دهنده!!!!!!!! - انجمن داستان کوتاه
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد   اول:ه  مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد .   او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم:همستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۲۷ - ۱۲:۵۳ ( 13 نظر , 171 بازدید )
"حدیث پریشانی من" - انجمن ادبی
  این مثنوی حدیث پریشانی من است بشنو که سوگنامه ی ویرانی من است امشب نه اینکه شام غریبان گرفته اند بلکه به یمن آمدنت جان گرفته اند...گفتی غزل بگو غزلم شور و حال مرد بعد از تو حس شعر فنا شد خیال مرد گفتم مرو که تیره شود زندگانیم با رفتنت به خاک سیه می نشانیم گفتی زمین مجال رسیدن نمی د...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۲۶ - ۲۲:۱۱ ( 3 نظر , 154 بازدید )
دل گفته ها - انجمن ادبی
من اگه خدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم ببینم که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه ، و هوای دو نفره ها رو اونقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم !حسین پناهی...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۲۶ - ۲۲:۰۲ ( 5 نظر , 172 بازدید )
و ای انسان....
...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۹ - ۲۰:۲۱ ( 7 نظر , 304 بازدید )
باید قاب کرد زد به دیوار
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند درختان میوه خود را نمی خورند خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد نتیجه : زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . . . . . زنها هرگز نمیگویند تو را دوست ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۲۰:۵۴ ( 5 نظر , 221 بازدید )
ماجرای چوپان و مشاور - انجمن داستان کوتاه
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده های خاکی پیدا شد. رانندۀ آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس Brioni ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۳:۲۰ ( 12 نظر , 235 بازدید )
حکایت وقت رسیدن مرگ - انجمن داستان کوتاه
ه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ... اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۳:۱۷ ( 7 نظر , 188 بازدید )
اصالت بهتر است یا تربیت خانوادگی؟
روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من "اصالت" ارجح است. و شاه بر خلاف او گفت : شک نکنید که "تربیت" مهم تر ا...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۳:۱۴ ( 3 نظر , 209 بازدید )
عشق در جهنم - انجمن داستان کوتاه
  شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است.آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد ن...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۰۱ - ۱۱:۳۸ ( 10 نظر , 204 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)