|
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
منِ او
چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
...
عشق و معشوق که هیچ از رفیق هم من و این دل شانس نیاوردیم
"دلتنگی" عجب رفیق نچسبی ست...!
تا آهنگ مورد علاقه ام پخش میشود
بلند بلند با صدای بغض دار و گریه آورش
حواس مرا محکم و دقیق
به سمت خاطرات و او پرت میکند...
عشق و معشوق که هیچ
از رفیق هم من و این دل
شانس نیاوردیم...
 ...
آن زن چه چیزی را به شوهرش گفت؟
معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل کرد. کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند. در قایق نجات فقط برای یکی از آن دو جا بود.. یا مرد باید میماند و یا زن...اینجا بود که مرد همسرش را کنار زد و خ...
10 نشانه خیانت زنان در زندگی زناشویی
10 نشانه خیانت در زنان
واقعا در روابط زناشویی چیزی بنام یک "رابطه کامل" وجود ندارد و متاسفانه با این که شما تصور می کنید همسرتان بسیار به شما علاقمند است احتمال خیانت او وجود دارد .
بخاطر داشته باشید : زنان بسیار نکته بین و دقیق هستند و درصورت خیانت مانند یک تبهکار حرفه ای ردی از ...
خــــداحـــافظ ...!
خـــداحـــافظ ! گناه کوچک دیروز ، رنج بی شمار حال من خـــداحــــافظ ، گلم ، خوبم ، عزیزم ، ... یادگار بوسه های کال من تو از ازل برای من نبودی نه ، گناه از جانب من بود ، آری من چرا بی جهت اصرار میکردم و میگفتم : قلبت مال من ؟!&nb...
حذر از عشق ندانم ، نتوانم ...
با تو گفتم : حذر از عشق نه دانم نه توانم ،
و تو گفتی من از این شهر سفر خواهم کرد .
عاقبت هم رفتی ،
و چه آسان تو شکستی دل غمگین مراتو سفر کردی از این شهر ولی ، ای گل خوبم ، جانممن هنوزم
« حذر از عشق ندانم ، سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، ...
جدایی روح وجسم
به جدایی روح وجسم وعلم آن ایمان قلبی دارم.وقتی که خداوند روح را در کالبد جسمی انسان قرار داد.بال وپر روح برای اوج گرفتن سوخت.درجسمی محبوس شد.که تنها را ه فرارازآن نزدیکی بیشتر به خداوپرورش وتزکیه نفس است.تعالیم اسلامی راه شناخت انسان را فراهم کرده است وبه تمام سوالهای انسانی پاسخ روشن وصریحی...
پیری زود در غم جدایی
یکی از دوستان بلوچ را درحرکتهایم تابستان 91 ، کرمان دیدم.از دیدنمان بعداز سالها دوری ابراز خوشحالی کردیم.او اصلا فرقی نکرده بود.همچنان چهره اش پابرجا بود.اما از دیدن من و شکسته گی ام ناراحت بود.می گفت حسین خیلی پیر و افسرده شده ای.از حسین سابق بعید بود.ما آن زمان تکیه کلاممان بود.ح...
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|