درباره من
دوش مسجد نامده ،
میخانه رفتی ای رفیق
در نمازسجده
بر میخانه کردی ای رفیق
پند هایت شیرین بود،
همراه ترس از خدا
چون به خلوت آمدی
خمار بودی ای رفیق
***************
سبویم سبویم
به دوشم کشید
از این قعر خم ها نجاتم دهید
اگرخود به میخانه پیوسته اید
بیایید وجامی بجامم زنید
اگر راهی کوچه های دلید
به میخانه آخر راهی برید
به امید نابی شکستم سکوت
که فریاد جانم به جانان رسید
سراپا همه زخم تیزاب او
بیایید ومرهم به زخمم نهید
به میخانه افتاده مستی زپا
سحرگشته اورا به دیرش برید
که این مست دائم تا پای مرگ
از آغوش کفرش نخواهد رهید