ای تو بهشت باورم معجزه ای ز یار من
باز بگو چه می رسد بی تو مرا نگار من
درد منم دوا تویی بند منم رها تویی
مهر تویی وفا منم ای مه گل عذار من
بسته به یک نگاه تو راحتی خیال وتن
کام نمی دهی مرا رفته ز تن قرار من
باغ خزان رسیده ام نورندیده دیده ام
باز بخوان ترانه ای تا برسد بهار من
صوت تو در دو گوش من گشته کلید هرسخن
گر تو مرا رها کنی کس نرسد به کار من
مقصد هر سفر تویی لذت هرخطر تویی
کاش بخوانداین جهان معنی این فرارمن
نوش نمی شود مرا خواب نمی برد مرا
راه نمی دهد دلم غیر تو اعتبار من !
نای ونوای من تویی شورصدای من تویی
رحم کن ای مسافرم باز بیا کنار من !
رنگ وریاست کارشان رفت صداقت ازجهان
خود تو بیا صفا بده شعله بزن شرار من
سنگ شده جواب دل بدتراز هرزمان ولی
باز نشسته این دلم در صف انتظار من !