گرچه گفتم بعد از آوایت دگر نایی ندارم/
من که گفتم بعد از آن رویت که سیمایی ندارم/
سوز و اشک و ناله ام تنها برایت می رود/
می رود اما بدان تا نور ابصاری ندارم/
بسته شد این خنده ام بعد از تو روی همه چیز/
در رشته دیوانگی در این که همتایی ندارم/
من ندارم خواهشی،پیرایشی بعد از تو هم/
گرچه میدانم ز ... تاریخ درج: ۹۳/۱۲/۲۱ - ۱۱:۲۳( 1 نظر , 76
بازدید )
چون رِسَم خانه و اندازم تمام جامه ام/
از تمام عقل و فهم دانند که من دیوانه ام/
چون بخفت وقت سحر وقت حرکت کردن است/
کو کتاب و کیف و دفتر ،کـو مداد و جامه ام؟/
بـل هـمان آدم به عقل آید نیاندازد لباس/
چند ساعت قبل خواب گوید که من آماده ام/
ای پسر ، این را بدان تا همه  ... تاریخ درج: ۹۳/۱۱/۰۹ - ۰۹:۳۱( 0 نظر , 78
بازدید )
در نبودت همدمی در این دلم جایی نداشت/انگار دنیا پس ز تو دیگر همتایی نداشت/باز آزردم تو را جانم عزیزم دلبرم/گر روی این را بدان این دل دگر نایی نداشت/ای که از جانت به جان آید که جانم می رود/تا شنیدم آن صدایت، دل توانایی نداشت/گر بخواهی کز دلم باشی خبردار ای عزیز/بعد از آن رویت دلم دیگر که سیمایی نداشت... تاریخ درج: ۹۳/۱۱/۰۶ - ۱۵:۰۴( 1 نظر , 98
بازدید )