فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2742


درباره من
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من،
من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید ،
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گر چه در حسرت گندم پوسید ،
من خودم بودم و هر پنجره ای که به سر سبز ترین نقطه ی بودن وا بود و خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید...
ای خدا...
ای خدا غصه نخـوراز تو فراری نشدم بعدازآن حادثه درکفر تو جاری نشدم باوجودی که به حکم تـودلم زخمی شد شاکی ازاینکه مرادوست نداری نشدم ابررا چوب همین سادگیش ویران کرد منکه ویرانتر ازاین ابربهاری نشدم قسمتم بود اگر رفت مرا تنهاکرد بعداز اوغرق شکایت زتو، آری نشدم ای ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۷ - ۰۳:۰۶ ( 15 نظر , 604 بازدید )
سهراب
               با توام ای سهراب ای به پاکی چون آب یادته گفتی به من " تا شقایق هست زندگی باید کرد" نیستی سهراب که ببینی شقایق هم مرد دیگه به چی دل خوش بکنم؟ یادته گقتی بهم " به س...
تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۲ - ۲۲:۴۱ ( 14 نظر , 577 بازدید )
مجنون
یک شبی مجنون نمازش را شکست.....بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مسته مستش کرده بود.....فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب در گاه او.....پر شد زليلا دل پر آه او گفت: یارب از چه خوارم کرده ای؟.....بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ جام ليلا به دستم داده ای.....واندر اين بازی شكست...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۹ - ۲۰:۱۹ ( 36 نظر , 977 بازدید )
به افتخار خانوما
از خدا پرسیدن چرا اول مرد را آفریدی بعد زن را؟ خدا گفت شما هم اگر بخواهید چیز قشنگی بنویسید اول چک نویس میکنید بعد پاک نویس.   * به افتخار همه خانوما بزن دست قشنگ رو* ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۸ - ۱۹:۴۴ ( 37 نظر , 1188 بازدید )
من و تو همسایه خدا بودیم
من و تو همسایه خدا بودیم ما به دنیا آمدیم و همه چیز تمام شد ما دیگر نه همسایه هم بودیم و نه همسایه خدا. ما گم شدیم و خدا را گم كردیم ... یادت میاد جمله آخر خدا رو؟ از قلب كوچك تو تا من یك راه مستقیم است. اگه گم شدی از این راه بیا بلند شو . از دلامون شروع كنیم... تا خ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۶ - ۱۹:۳۹ ( 15 نظر , 628 بازدید )
عروس و داماد خوشبخت
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۶ - ۱۹:۰۲ ( 17 نظر , 915 بازدید )
شیطان
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۶ - ۱۶:۵۷ ( 9 نظر , 464 بازدید )
به همین سادگی
  هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار  بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم حالا بعد از یک بار د...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۶ - ۱۶:۴۸ ( 5 نظر , 499 بازدید )
گل بیتا
  مگه تا اونور جاده های شب ... چقدر راه نرفته مونده بود؟   مگه تو چشمای سبز پنجره ... گل بيتا از خدا نخونده بود؟   مگه معجزه نبود تو دست ما ... مگه شب با عشق ما سحر نشد؟   يادته رو اسم شهرا خط زديم ... ديدی چشم هيچ غريبی تر نشد   وقت خوابه بی ترانه ست گل ب...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۶ - ۱۶:۴۳ ( 12 نظر , 552 بازدید )
کمی صبر کنید ..... عکس متحرک می باشد
    ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۰ - ۲۱:۲۹ ( 9 نظر , 543 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (1)