تنها در ایوان خانه نشستم و رشته های باران را به هم می بافم . ابرها از مقابلم رژه می روند . آسمان تا نزدیکی درختان پرتقال و لیمو پایین آمده است . من پیراهن فرشته ها رو می بینم که به رنگ شاتوت و علفهای باغچه است . دلم میخواهد در کنارم باشی و من با هر لبخند تو یک قدم به آسمان نزدیک شوم . دلم می خواه... تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۸ - ۰۱:۳۷( 2 نظر , 759
بازدید )
بعضی شبها آنقدر شفاف و زلالم که درونم پیداست و می توانی دریایی را که در قلبم جریان دارد , ببینی و سلولهایی که تو را فریاد می کنند , دانه دانه بشماری . می توانی روی همه استخوانهایم گل سرخ بکاری. می توانی خلاصه کهکشان را به تماشا بنشینی و گاهی هم آن قدر مبهم و گل آلودم که هیچ کس با من عکسی به یادگا... تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۷ - ۰۲:۳۸( 2 نظر , 840
بازدید )
خداوند هنگام آفرینش ماه و خورشید در چهره تو نگاه کرده است .شاعران جهان شعرهای عاشقانه خود را برای تو سروده اند . من حروف الفبا را به خاطر گفتگو با تو آموخته ام . آبشار شبیه گیسوان توست , هنگامی که بر شانه فرو ریخته است . دریا تکه ای از قلب بزرگ توست که گرم و تپنده موج بر می دارد . غروب قطره ای از خو... تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۷ - ۰۱:۴۷( 6 نظر , 1249
بازدید )