|
امپراطور سکوت
(memorizezarifi )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
299 بازدید امروز: 299
توضیحات:
(دل به تمنای وصال یار می رود تا که تو را در آغوش گرم روزگار ، عشق بی همتای تو ، تو را بفشارد ...!) خواستن من از غربت یار ، تمنای وصال است! رویای بی همتای من تو را با همه ی دلواپسی ... یا تو مرا با همه ی بی کسی! دلم چون جویبار آب روان است خنک است اما می سوزد در سوز دوری یار! مرا آخر به کجا...؟! در پی روزگار پیشین خود می گویم اما بیابان گرم است تو بگو پس چرا دوباره تمنای گرمای نور دارد؟! دریا پر از آب است و باز تمنای قطره باران دارد؟! من آن قطره ام که حیران مانده ام بین آسمان و زمین! من از آسمانم یا که زمین؟! از کجا به کجا باید بروم؟! اهل کجایم؟! خانه ای ندارم؟! مقصدم کجاست...؟! دلم انگار ته ندارد هر چه می گویم او می خواهد...! عاشقم یا که معشوقم؟! نمیدانم...! «من به تمنای وصال دل یار آمده ام»
درج شده در تاریخ ۹۹/۰۳/۰۲ ساعت 11:59
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (5)
|