|
رتبه کلی: 6653
|
|
|
داستان
گردآوری شده توسط خانم زهرا هاشمیدانشجوی رشته فرشکن فیکون"درروزگاران قدیم مردی بسیارثروتمندزندگی میکرد،خانه ای مجلل وباشکوه داشت،کنیزهای بسیاری درآنجاخدمت میکردند.آنقدرمال ومنال داشت که قابل شمارش نبود.روزی فردی سراغ اوآمد،نامه ای به اودادکه فلان عالم این نامه رافرستاده،مردثروتمندچندگونی راپرازپول می... تاریخ درج: ۹۵/۰۲/۰۶ - ۱۸:۵۹
( 1 نظر , 165
بازدید )
داستان
گردآوری شده توسط خانم حدیث رضاییدانشجوی رشته فرشمرد نابینا:مردی در روستای دور افتاده ای زندگی میکرد که نام ملا حسین را دارا بوده است.او از زمان هایی که بچه بود به صورت مادر زاد نابینا بود واز همان روزهای زندگی به دنبال پیشرفت های چشمگیری در زمینه های مختلفی بود او به شدت به تلاوت قران کریم حفظ وترجم... تاریخ درج: ۹۵/۰۲/۰۶ - ۱۸:۵۸
( 1 نظر , 171
بازدید )
داستان
گردآوری شده توسط خانم نرگس امیریدانشجوی رشته فرشنادرشاه و پیرزن دانانادرشاه پس از نافرمانی مردم ایل باشت و باوی(قومی در نزدیکی گچساران) در دادن مالیات و کمک به ارتش اش، خشمگین شده و به آنها حمله ور می شود. این مردم که زیر بار زیاده خواهی نادر نمی رفتند، دلیرانه به جنگ پرداخته و هربار تعداد زیادی از ... تاریخ درج: ۹۵/۰۲/۰۶ - ۱۸:۵۷
( 1 نظر , 196
بازدید )
ترررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک
یاشاسین آذربایجان یاشاسین رهبریمیز در طول تاریخ تمامی ملتها برای خود نشان ، علامت و سمبلی را انتخاب کرده و خود را بطوری به آن سمبل ونشان وصل کرده و یا از آن سمبل و نشان نیرو و قدرت روحی گرفته اند و در جنگها و اداره مملکت و رفتارهای اجتماعی از نشان خود الگو و تاثیر پذیرفته اند . برای مثال ... تاریخ درج: ۹۵/۰۱/۱۷ - ۱۹:۵۴
( 0 نظر , 241
بازدید )
داستان
داستان ابوالحسن خرقانی و خدا
روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که:
ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو میدانم و از “بخشایش” تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر ... تاریخ درج: ۹۵/۰۱/۱۷ - ۱۹:۴۵
( 1 نظر , 146
بازدید )
شیطان
داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان
شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت کنم !
حضرت یحیی فرمود : من میلی به نصیحت تو ندارم
ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند
شیطان گفت : مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند
1 : عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها... تاریخ درج: ۹۴/۰۸/۰۶ - ۱۹:۲۲
( 2 نظر , 182
بازدید )
قوم
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند. عابد خشمگین شد ، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ... تاریخ درج: ۹۴/۰۸/۰۶ - ۱۹:۱۹
( 1 نظر , 161
بازدید )
پول
روزی مرد ثروتمندی ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند.
آن ها یک شبانه روز را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد سفرمان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عا... تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۲۰ - ۱۹:۲۹
( 2 نظر , 152
بازدید )
فکر
یه خانم رفت خرید، وقتی کیفشو باز کرد حساب کنه،صندوقدار یه کنترل تلویزیون تو کیفش دید،او (صندوقدار) نتونست کنجکاوی (فضولی) خودشو کنترل کنه، سوال کرد ، شما همیشه کنترل تلویزیونتونو با خودتون حمل می کنی.خانم جواب داد نه، نه همیشه، اما شوهرم نپذیرفت امروز برای خرید منو همراهی کنه.نکته اخلاقی: همسرتون را... تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۲۰ - ۱۹:۱۳
( 3 نظر , 165
بازدید )
اعدام
پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،نجار آن شب نتوانست بخوابد.همسرنجار گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار "کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابیدصبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباو... تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۲۰ - ۱۹:۱۰
( 5 نظر , 163
بازدید )
|
|
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|