هیچ «رفتنی» ما را نمی کشد...ما آن هنگام که شعرِ «عشــق» نسراییم آن هنگام که نغمه ی «خواستن» بر لب نداشته باشیمآن هنگام که شور و تمنایِ «وصال» نباشدمان مرده ایم! ( ا.رایان )...
تاریخ درج: ۹۳/۰۵/۱۴ - ۰۷:۴۸ ( 6 نظر , 209 بازدید )

پل‌ها را خراب نکنید ... از اینکه مجبور خواهید شد ، چند بار دیگر از آن رودخانه عبور کنید ، متعجب خواهید شد ... !...
تاریخ درج: ۹۳/۰۵/۰۶ - ۱۶:۴۹ ( 3 نظر , 169 بازدید )

فرح دیبا خانه مجللی در شمیران برای شهریار می‌خرد و شهریار شعر توبه گرگ را برای فرح می‌فرستدروزی علی دهقان استاندار وقت آذربایجان شرقی، شهریار را به تفرج شاه گؤلی می‌برد و به او می‌گوید شرفیاب شاه شده بودم و اعلیحضرت از شما گله‌مند بود که شهریار می‌گوید: از ...
تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۰۳ - ۱۱:۱۳ ( 6 نظر , 361 بازدید )

 سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم ... در محفل عاشقان خوشا رقصیدن دامن زبساط عافیت برچیدن در دست سر بریده خود بردن در یک یک کوچه کوچه‌ها گردیدن ... سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی مارا ز سر بریده می ترسانی ما گر...
تاریخ درج: ۹۲/۰۹/۰۶ - ۲۳:۵۴ ( 7 نظر , 405 بازدید )

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراستگر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاستگر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماستدعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونه زردش دلیل ناله زارش گواستمایه پرهیزگار قوت صبرست ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۸/۲۰ - ۰۹:۱۷ ( 10 نظر , 243 بازدید )

هی رفیق . . .زیادی دل نبند !!!انسان است، فراموشکار است !!!از تنهایی اش که در بیایدتنهایی ات را دور میزند !!!پشت می کند به تو , به گذشته اش !!!حتی روزی میرسد که به تو میگوید: شما…؟!!! ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۲۷ - ۱۵:۵۴ ( 10 نظر , 348 بازدید )

ستاره ها خاموشند سحرگاهی در راه نیست پیر زمان به خواب ، گویی ابدی خویش فرو رفته است کوهساران با سکوت مرموز خود ، تنها اندکی سکوتم را همراهی می کند شوق رویشی نیست نسیمی نمی وزد دیگر از رخسار شکوفه ها ، بنفشه ها طره ای گشوده نمی شود آتشین لاله ها به سنگ سیاهی می ماند و من فتاده ام به راهی که پ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۶ - ۰۰:۲۶ ( 12 نظر , 246 بازدید )

لبخند تو زیباتر از همه عیدهاست ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۰۴ - ۲۳:۱۱ ( 13 نظر , 550 بازدید )

من از اسب نیوفتادم از اصل افتادم از فراز کوههای بلند از ستیغ صخره های خشمگین لانه عقاب ها  فرو علتیدم پایم شکست کمرم آسیب دید نفسم به درد برآمد آسان بود اما... چرا دلم شکست؟؟؟ مرا از فراز کوه راندند دیگر ساولان مرا نمی خواند و سهند ... ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۰ - ۱۶:۱۵ ( 5 نظر , 647 بازدید )

تو در متن اندیشه من جای داری با تو شعر می سرایم با تو زندگی را انشا می کنم ... اما بی تو پرواز خواهم کرد آن هنگام که شب بی آواز توست آن هنگام که صبح خالی از آواز چلچله هاست و برگ های صنوبرستانم به آشوب خزان فرو می ریزند      آوای مرغان عشق خاموشند ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۰۴ - ۱۳:۲۹ ( 6 نظر , 570 بازدید )