&n...

جاذبه ی سیب ادم را به زمین زد و جاذبه زمین: سیب را!!!!!!!!! فرقی نمیکند سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست....

یه روزی مردونگی تو دیزی بود دیزیاشم خدائیش یه چیزی بود سبیل و ریش و عبا حرمتی داشت هر کوچه یه ادم غیرتی داشت اگه یه نفر میافتاد پی ناموس کسی یا که بر عکس ناموسی پی کسی اسمون دیگه اون روز ابری بود... کل لاتا و جوادا حالشون بر فکی بود تا که مزد دزد ناموسو نمیدادن بهش...

اندکی صبر سحر نزدیک است... اگر از غم می نویسم بر این باورم که غم تنها معبر و سراغاز همان چیز است که شادمانیش مینامیم شاید غم تنها احساسی است که ارزش شادمانی را میشناسد.....و کهنه زمانی است که به ندیدن این رقیب .........عادت کرده است!!!!!!!!!!!!!!! گاهگاهی که غم این همنشین د...

در این حراجی بازارها..... چه اسان میشود دل را خرید... هی فلانی.....! عشق سیری چند؟ مهربانی دارید؟ قطره ای ایثار چه؟ راستی موجود است!!!!!!!!!!!! آری هست تو چه میخواهی؟ همه را!!! قیمتش چند؟ قیمتی نیست بردارو برو......که در...

جاده زندگیم تاریک است به تاریکی چشمان او... او که مسافر بو د اشنا در قلبم نشست و غریبه رفت گذر کرد از قلبم به آرامی نسیم به سادگی رویا و به وسعت دریا و باقی گذاشت در من اندوهی به عظمت دنیا مسافر ای واژه غربت واژه.... ای تنهاترین کلمه... ...

خنده های ما در خلال روزهای زندگی.. در عبور روزهای کودکی... و در شروع یک بلوغ مخملی گم شدند..... آه زندگی!!!!!!!! زود اعتراف کن! خنده های ما کجاست؟ دست و نزد کیست؟ آه زندگی....................................... زنده را تا زنده است باید به فریادش ...

باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم کوله ام غرق غم است ،ادم خوب کم است عده ای بی خبرند ،عده ای کور و کرند و گروهی پکرند ،دلم از این همه غم میگیرد و چه خوب است ادم ......... &nb...

فقر به دنبالشادی ثروتمند وثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقیر،کودک به دنبال ازادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک،پیر به دنبال قدرت جوان و جوان در پی تجربه سالمند، آنان که که رفته اند در آرزوی بازگشت،و آنان که مانده اند در رویای رفتن.... خدایا !کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که هیچکس به م...

میخواهم بگویم ....فقر همه جا سر میکشد....فقر گرسنگی نیست ،عریانی هم نیست،فقر چیزی را نداشتن است،ولی آن چیز پول نیست.....طلا و غذا نیست...فقر همان گرد و خاکی هست که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتاب فروشی می نشیند ...فقر تیغه های برنده ی یک ماشین بازیافت است که ،که روزنامه های برگشتی را خرد میکند.فق...

یک شبی مجنون نمازش را شکست &n...