...

از حيف نون پرسيدن خواهرت ازدواج کرد گفت دوماهه ! پرسيدن با کي گفت غريبه نيست دامادمونه ?????جوک جديد و خنده دار????? سوالات رايج مربوط به موبايل: سال ?? : آنتن دهي ش چطوره؟ سال ?? : چقدر شارژ نگه ميداره؟ سال ?? : دوربينم داره؟ سال ?? : دوربينش چند مگا پيکسله؟ صداش چطور...

يک مرد بود که تنها بود. يک زن بود که او هم تنها بود . زن به آب رودخانه نگاه مي کرد و غمگين بود . مرد به آسمان نگاه مي کرد و غمگين بود. خدا عم آنها را مي ديد و غمگين بود . خدا گفت : شما را دوست دارم پس همديگر را دوست بداريد و با هم مهربان باشيد . مرد سرش را پايين آورد؛ مرد به آب رودخا...

روزي همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصميم گرفتند تا قايم موشک بازي کنند >انيشتين اولين نفري بود که بايد چشم مي گذاشت. >او بايد تا 100 ميشمرد و سپس شروع به جستجو ميکرد. >همه پنهان شدند الا نيوتون ... >نيوتون فقط يک مربع به طول يک متر کشيد و درون آن ايستاد، دقيقا ...

ِلتِمــــــــاس مــــــالِ ديـــــــروز بــــود مـــــــالِ وَقتـــــــي بـــود ?ــــہ ســـــــاده بودم اِمــــــــروز ميــــــخــــواي بـــِــري ؟؟؟ هيــــــــــــــس !!! فَقَطــ ” خــُـــداحــــــــــافِظـ ــ … ...

داستان خواستگاري از دخترها عروس عادي : با اجازه بزرگترها بله (اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه) عروس لوس: بع..........له... عروس زيادي مؤدب : با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم ز...

مکالمه دو پسر : پسر اول: چقدر خپل شدي مرتيکه … شبيه خرساي قطبي شدي الاغ…. کمتر بخور ، از صبح تا شب مثل گاو آت و آشغال ميخوري معلومه انقدر دايره ميشي ديگه … پسر دوم : خفه شو عوضي. حرف تو زر مفت هم نيست ( محکم تر شدن دوستي بين دو پسر و تموم شدن مکالمه با...

زندگي چيست؟ اگر خنده است چرا گريه ميکنيم..................اگرگريه است چراخنده ميکنيم ؟ اگرغم است چراشاديم .............................اگرشاديم پس چراغم داريم؟ اگرعشق است چرابه ان نميرسيم..............اگرعشق نيست چراعاشقيم؟ (دکترعلي شريعتي ...

داداش اينترنتي تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجاني بگيرت!و بدون وجدان درد اد ليستشو نو پر از اين داداشيهاي رنگ و وارنگ کنن! 2-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضيا رو بگيره 3-داداش خوش تيپ و پولدار تا به دوستاش بگه اين بي-اف منه 4-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنويسه 5-دا...

دخترا وقتي ... وقتي که مهربونن ---------- مثل يه خرگوش ملوس دوست داشتنين وقتي که اعصباني ميشن ---------- مثل ديونه ها ميشن ديگه نميشه رفت سمتشون وقتي غر ميزنن --------- مثل مگس ميرن رو اعصابت وقتي که حرف ميزنن -------- مثل راديو خراب بايد بزني تو سرش تا قطع شه ...

امريكا: جنس: دختر مکان: شمال اورگان، غرب ولايات المتحده سن: بين بيست تا بيست و پنج تحصيلات: فوق ليسانس رشته زيست شناسي، ليسانس بيوشيمي، دانشجوي دکتراي ميکروبيولوژي موضوع پايان نامه: تاثير ميکرو ارگانيک هاي هوازي در محافظت گياهان شاخه کريپتوناموس در برابر گرمايش جهاني...

خانمها ، بانوان، سركاران عليّه: وقتي در صف شير هستيد مردم جايشان را به شما نمي دهند؟ وقتي كرايه تاكسي را مي دهيد راننده نمي گويد قابلي نداره؟ وقتي لبخند مي زنيد بچه هاي كوچيك از ترس قيافه شما گريه مي كنند ؟ وقتي راه ميرويد بهتر است كه راه نرويد؟ آيا وقتي به زيبايي فكر مي كنيد همان زماني ا...

1- بعضي از ماهها 30 روز دارند بعضي 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟ 2- اگر 2 سيب از 3 سيب بردارين چند سيب داريد؟ 3- اگر تنها يک کبريت داشته باشيد و وارد يک اتاق سرد و تاريک شويد که در آن يک بخاري نفتي يک چراغ نفتي و يک شمع باشد اول کداميک را روشن ميکنيد؟ 4-من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و سا...

س از رسيدن يک تماس تلفني براي يک عمل جراحي اورژانسي، پزشک با عجله راهي بيمارستان شد ،او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحي شد . او پدر پسر را ديد که در راهرو مي رفت و مي آمد و منتظر دکتر بود. به محض ديدن دکتر، پدر داد زد: چرا اينقدر طول کشيد تا بي...

چه ازدواج کرده باشيد، چه نکرده باشيد، حتما اين را بخوانيد وقتي آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده مي‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، بايد چيزي را به تو بگويم. او نشست و به آرامي مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتي توي چشمانش را خوب مي‌ديدم. يکدفعه نفهميدم چطور دهانم...

يک مرکز خريد وجود داشت که زنان مي توانستند به آنجا بروند و مردي را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد. اين مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر مي رفتند خصوصيات مثبت مردان بيشتر ميشد. اما اگر در طبقه اي دري را باز مي کردند بايد حتما آن مرد را انتخاب مي کردند و اگر به طبقه ي بالاتر ...

زن نصف شب از خواب بيدار مي‌‌شود و مي‌‌بيند که شوهرش در رختخواب نيست، ربدشامبرش را مي‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ي پايين مي‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالي‌ که يک فنجان قهوه هم روبرويش بود . در حالي‌ که به ديوار زل زده بود در فکري عميق ف...

سه نفر آمريکايي و سه نفر ايراني با همديگر براي شرکت در يک کنفرانس مي‌رفتند. در ايستگاه قطار سه آمريکايي هر کدام يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که ايراني‌ها سه نفرشان يک بليط خريده اند. يکي از آمريکايي‌ها گفت: چطور است که شما سه نفري با يک بليط مسافرت مي‌کنيد؟ يکي از اي...

از او پرسيد:مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين کوچکي وبدون هيچ کمکي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در ميان تعداد بسياري از فرشتگان،من يکي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد کرد اما کودک هنوزاطمينان نداشت که ...

آخرين خبر : تحقيقات غضنفر ، براي شمارش پله هاي پله برقي ، بي نتيجه ماند ! $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ جديدترين شعر حيف نون : هي وي وي وي وي وي وي وي وي وي ترجمه : شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم ! $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$...

صداي زنگ تلفن - دخترک گوشي رو بر ميداره - سلام . کيه؟ - سلام دختر خوشگلم منم بابايي! ماماني خونه است؟ گوشي رو بده بهش! - نميشه! - چرا؟ - چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن! ... سکوت ... عمو حسن نداريم! - چرا داريم. الآن پهلو ماما...

آن زمان که مرا پير و از کار افتاده يافتي، اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را کثيف کردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم اگر صحبت هايم تکراري و خسته کننده است صبور باش و درکم کن يادت بياور وقتي کوچک بودي مجبور ميشدم روزي چند بار لباسهايت عوض کنم براي سرگرمي يا خواباندنت م...

يه روز دوتا فرشته بهم ميرسن و يکيشون به اون يکي ميگه : اگه بدوني خدا به من چه ماموريتي داده سخت تعجب ميکني . اون فرشتته ديگه هم ميگه : تو هم اگه بدوني خدا به من چه ماموريتي داده دوبله تعجب ميکني . خلاصه اين دوتا فرشته با هم به توافق ميرسن که ماموريتاشونو بهم بگن . فرشته اول مي...