انسان نیاز به راهنما دارد . ولی هر راهنما ،
تنها اشاره می کند... اشاره ای که باید بهش برسی .
در مسائل علمی تمام نکته ها رو باید از
صاحب نظرا آموخت.
در مسائل خود شناسی ، من استادانی داشتم
که اشاره می کردند به موردی که اگر من به
اون ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۴/۰۸/۲۹ - ۱۸:۵۶ 41 نظر , 185
بازدید
بابا لنگ دراز عزیزمتمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم ....!!!!!
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ...
چیزی شبیه غرور ....!!!!
بابا لنگ دراز عزیزم ..........
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگ...
سایه-91
تاریخ درج:
۹۴/۰۸/۲۸ - ۲۰:۳۸ 61 نظر , 223
بازدید
واما باران....
باران که می بارد , دل هر عاشق صاحب احساسی
هم می لرزد و این لرزشهای ناب , باعث
غلطان شدن مروارید اشک ها میگردد
این برای دلهایی که از عشق میلرزند طبیعی ترین
اتفاق است لیک برای دیگران اتفاقی نادر
و...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۴/۰۸/۱۴ - ۱۶:۴۳ 35 نظر , 151
بازدید
پاییزوزمستان.....
دوباره و صدای پای سرما در جان
طبیعت نغمه خوان شد....
دوباره زمستان می آید و باز , روسیاهی بر ذغال ماند.....
ذغال , این روسیاه بالفطره که هرچند زمستانها یی
بسیار از عمرش گذشته , وتغییر فصلهای بسیاری را دیده ,
لیک ه...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۴/۰۸/۱۰ - ۲۱:۰۹ 47 نظر , 158
بازدید
امشب ...
این جماعت همه از اسم علی بیزارند .......! « قتل الله قوماً قتلوک »
با تو نبودن را به امید همیشه
بودنت هایت
تکراری نکنم
من همراهی چلچله و باد را می فهمم
و به تنگنای خاطره ها
خطی از گشودن سپیدی می کشم
گاهی از شوق ستاره ها
را برایت می چینم
تا به دنیای مهربانی ات
سبدی از نفس و دریا بریزم
&nb...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۴/۰۷/۲۸ - ۱۰:۵۹ 35 نظر , 135
بازدید
می نویسم محرم .....
واژه ها کوچه می شوند. پرچم سیاه می شوند، خیمه ی عزا می شوند،
نوحه می شوند، دسته می شوند سینه و زنجیر می شوند،
طبل و سنج می شوند، فریاد وا حسینا می شوند ............
می نویسم حسین ،
واژ...
سایه-91
تاریخ درج:
۹۴/۰۷/۲۲ - ۲۱:۱۵ 67 نظر , 282
بازدید
تقدیم وکلتو (تقدیم به همه )
بارو بارو بارونه هی دسه تو به و دسم بیا رمو و حونم هی گل باغمی تو چش و چراغمی تو چراغ حونم تونی مونس و یارمی تو بارو بارو بارونه هی دسه تو به و دسم بیا رمو و حونه هی انتظار و انتظار سوزه شیرین نمکدار ...
سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودماما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…!جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!اما خبری از پول نبود…به راننده گ...