 |
|
رتبه کلی: 3391
|
|
|
درباره من زندگی...انتظارو هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی چون گل سرخی ست...پرازخاروپرازبرگ وپرازعطرلطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم...
عطروبرگ و گل وخار هرسه همسایه دیواربه دیوار همند.
.گرفتی مطلب و دیگه!!؟!! |
داستانی از شیطان!
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد.&n...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۹:۲۷ 1 نظر , 208
بازدید
داستان عبرت انگیز!نخونی از دست دادی!
بنده خدایی میگفت : همه چیز رو ردیف کرده بودم بابا و مامانم رو فرستادم خونه ی خاله وعمّه خونه برای دوست دخترم آماده ی آماده بود حساب همه چی رو هم کرده ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۹:۲۱ 0 نظر , 273
بازدید
این آهنگ و میخواااااام!
اگه آهنگ منم یه لنگر باصدای پژمان یزدانی رو داری بزا من دانلودش کنم ممنون میشم!!یا آدرس اینترنتی دانلودش و کامنت کن!من هر چی گشتم پیداش نکردم!بزاریا...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۸:۱۱ 0 نظر , 485
بازدید
قلب زیبا!
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه&z...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۸:۰۶ 0 نظر , 218
بازدید
داستانه عاشقانه!
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۸:۰۴ 0 نظر , 255
بازدید
اصفهانیه با احساس!
آنگاه که دل تنها شد دستها این چنین نوشت : دلنوشته بسیار زیبای هانیه دختری ازدیار اصفهان به ابدی ترین عشقش پیمان تو درمركزيت دايره عمرمي وهرچه ميگردم در مدارت نم...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۸:۰۰ 0 نظر , 299
بازدید
درس عبرتی برا مهندسا!مهندسا بخونن!
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرداما دختر خانوم دا...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۷:۵۶ 0 نظر , 211
بازدید
عاشقانه!
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیامیتوانید راهی غیر تکراری برایابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن، عشقشان را معنا...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۷:۵۳ 0 نظر , 231
بازدید
دختر و پسر!
یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند جلوی ویترین یک مغازه می ایستند دختر: وای چه پالتوی زیبایی پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین&...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۷:۵۰ 0 نظر , 255
بازدید
 پلاک
چت بازی!
داستان چت جالب!
سرم خیلی درد میکرد ... یه غلتی تو جام زدم و ساعت رو نگاه کردم ... 9 صبح بود ... اصلا حوصله نداشتم برم سر کار ... دیشب هم دیر وقت خوابیدم ..&...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۴۴ 2 نظر , 15743
بازدید
داستان چت روم ها!ب شعر هستش!
یاد دارم که شبی در چت روم*****در اتاقی که بگفتندش شوم ناگهان دختر زیبا پر کی*****گشته بود شمع جماعت شبکی غمزه بسیار در ان روم چون کرد***** بر دل پیر و جوان...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۳۵ 0 نظر , 327
بازدید
داستان چت 2!
قسمت اول پسر: سلام.عكستون رو در پروفايل ميبينم چه زيبا وباوقار هستين دختر: hi asl please (سلام.مشخصاتت لطفا) پسر:حمید هستم30سالمه از تهران هستم حوالي نازي آباد. شما؟ دختر:نازي&nbs...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۳۱ 0 نظر , 361
بازدید
دخترو پیرمرد!دختر زشت!بخونش جالبه!
دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۱۵ 0 نظر , 222
بازدید
داستان عاشقانه و واقعی!جواد و نسرین!
داستان از جایی شروع میشه که جواد و نسرین توی چت روم با هم اشنا میشن.بعده معرفی سن و اسم که نسرین ۲۳ ساله بود و جواد ۱۸ ساله.جواد به نسرین م...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۱۱ 0 نظر , 385
بازدید
بهترین داستان از نظر زنان!
آقایی از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالیکه خانمش هر روز در خانه بود.او می خواست زنش ببیند برای او در بیرون چه می گذرد.بنابر این دعا کرد :خد...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۵:۰۴ 0 نظر , 220
بازدید
عابر بانک!زن و مرد!
عابر بانک آقایون چطور از عابربانک پول میگیرن؟ ۱- با ماشین میرن سراغ بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک ۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن ۳- کد رمز رو میزنن...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۵۹ 0 نظر , 232
بازدید
کاملا واقعی!بخون از دست ندی عاشقانس!
اولش زیر بار نرفتم یه چند مدتی چت کردیم بعدش مخالف میل باطنیم شمارمو بهش دادم جواب یکیو دادم هر روز بی توجه تر میشدم و اون وابستهتر تا اینکه یه&nb...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۵۵ 0 نظر , 212
بازدید
داستان طنز باحال!
شکلات؟! داستان طنز “مسافر اتوبوس” یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل&nb...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۴۷ 0 نظر , 367
بازدید
کودک و خدا!
الو؟... خونه خدا؟؟؟؟..... خدایا...... نذار بزرگ شم..... الو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! .....
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۳۵ 0 نظر , 218
بازدید
کشاورز فقیر!
مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال&nbs...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۳۰ 0 نظر , 228
بازدید
طمع دکتر!همه چیز شده پول و ثروت!
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد اینبچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۱۲ 0 نظر , 313
بازدید
دختر فداکار!دمش گرم!
همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۰۹ 0 نظر , 217
بازدید
پیک نیک لاک پشتی!داستان باحال
یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۴:۰۳ 2 نظر , 260
بازدید
داستان برسیسای عابد!زیاد شنیدی اما بخونش!
داستان حيرت انگيز برصيصاي عابد: راهب بني اسرائيل در اثر عبادات طولاني به نقلي مستجاب الدعوه بود اما شيطان سالها در پي فريب او بود، روزي ختر پادشاه كه به بی...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۵ - ۱۵:۴۵ 1 نظر , 3076
بازدید
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|
*هادی نصیری *
موسوی70
**NegiiiN**
عباس موسوی زاده
سید جواد حقانی موسوی
mohammadreza18 )
ارسال پیام به ایشان
خانه
مطالب(38)
دوستان (5)
کلیپها (0)
نظرسنجی (0)
ب ه ا ر ...
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاکتوس