 |
رتبه کلی: 589
|
|
درباره من
https://t.me/andarze
http://www.ashnayy.com/index.php
|
عشق
تو را که می بینم انگار آفتاب زندگی من طلوع می کند .. خون بشدت در رگهایم به جریان می افتد و قلبم به تندی میزند و زود تنم داغ میشود .. دست و دلم از دیدن رخ زیبایت پنهانی شادی می کنند و با هم میرقصند .. واژه هایم به سرفه می افتند و زبانم دچار لکنت میشود .. از شوق دیدن توانگار سکته عاشقی کرده ام .. من ب...
تاریخ درج:
۹۹/۱۲/۱۴ - ۱۸:۵۳ 2 نظر , 127
بازدید
اخرش از راه می رسد
آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش ؛ جبرانِ تمامِ نبودن هاست ،جبرانِ تمامِ بی انصافی ها و شکستن ها ...یکی که با جادویِ حضورش ، دنیایِ تو را متحول می کند .جوری تو را می بیند ، که هیچ کس ندیده ،جوری تو را می شنود ، که هیچ کس نشِنیده ،و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت ، اشباع می کند ؛ که با وجود ا...
تاریخ درج:
۹۸/۰۳/۱۵ - ۱۸:۴۱ 4 نظر , 246
بازدید
چه بهانه ای بهتر از عید ؟
بهار دارد هر ثانیه نزدیک تر می شودو تقویم ، مثل هرسال ، درست سرِ ساعت ، به وعده ی دیرینه اش عمل خواهد کرد ...همه چیز ، طبیعی و بی دخالت دارد پیش می رود ...تا یادم هست هر سال همین موقع ، جوری هیجان داریم که انگار قرار است اتفاقِ خاص و عجیبی بیفتد ...هربار ، سال ، تحویل می شود ، هیچ چیز تغییر نمی کند ...
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۲۲ - ۲۱:۵۶ 4 نظر , 389
بازدید
این اجنبی های کافر گویا کاری جز شادمانی ندارند!
اعیاد و مناسبات فرح انگیزشان متداوما می رسند و بساط تبریک و شادباش و شادمانی کماکان برقرار است.نمی دانیم چگونه است که این جماعت، گریه و مویه و زاری و ضجه و خود آزاری را نمی فهمند!هالووین تمام نشده، ولنتاین سر می رسد. این یکی نصف نشده، کریسمس بر پا می کنند. کریسمس مُهرش خشک نشده، انواع و ...
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۱۷ - ۲۱:۱۰ 4 نظر , 350
بازدید
نه هراسی از افتادن دارم ، نه اشتیاقی برایِ ایستادن ،
تا به اینجا که رسیده ام ، صدبار زمین خورده و هزار بار بلند شده ام ، از بلندترین قله های زندگی افتاده ام ، دوام آورده و ادامه داده ام ... چه دیوارها که فرو نریخته و چه پل ها که خراب نکرده ام ... برای من حالتِ بدتری وجود ندارد !می بوسم دست آدم هایی را که وارد زندگی ام شدند تا به لطفِ ضربه هایی که به پ...
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۱۴ - ۲۱:۲۹ 19 نظر , 450
بازدید
ایـــن کـجا و آن جا
قدیما یهو دلم میگرفت ....واسه مسائلی دلم میگرفت که زیاد مهم نبودند....مثل ...غروب روز جمعه یا از حرف و کنایه آدما...اما الان که دارم بهش فک میکنم خندم میگیره....اینکه الان دلم میگیره دردم زمین تا آسمون با اون موقع ها فرق داره...دلــــــم گرفتبعد از رفتنت ؛ دلــــم گرفت
یه دلـــــگرفتگیه دائــــــم ...
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۱۱ - ۲۲:۲۵ 7 نظر , 407
بازدید
سلام دوستان عزیز
امید وارم که حالتون خوب باشه دوستان خوبم برگشتم تا دوستان بیشتری اینجا پیدا کنم...
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۱۱ - ۲۲:۱۵ 6 نظر , 408
بازدید
تو
در کدام دیاری آزادیبه رویای یافتن توتا پایان غروب عمر سفر خواهم کردپاره میکنم زنجیر بردگی ذهن رامشتی آدم تلخافکارم را به صلیب کشیده اندسالهاست به هوای پرواز با تورنج میله های زندان زندگی خسته ام رابه دوش روح میکشمدرد من دیگرخفتن با دردهای بیدار استنه راه رفتن با زندگان خاموشاز هرکه پرسیدم نشانی سرزم...
تاریخ درج:
۹۷/۰۲/۱۱ - ۲۱:۵۰ 4 نظر , 293
بازدید
سنگ قبرم
سنگ قبرم را بگذارید وبرویدمرگ آغاز پرواز استواز تابوت منعکس نگیریداین تصویر قشنگی از زندگینیستبگذارکودکان با خاک گور من بازی کنندمن لبخندهای صادقانه آنها رااز تمام گریه های اجباری ومصنوعیبیشتر دوست دارماین همه جمعیتبخاطر هم آمده اندنه من ......
تاریخ درج:
۹۷/۰۲/۱۱ - ۲۱:۴۸ 2 نظر , 255
بازدید
فقط انسان باش
در سرزمینی که مردمانش از باورهایشان هراس دارند امیدی به روشن زیستن نیست .. برای رسیدن به تکامل و شخصیت انسانی باید به باورها ایمان داشت و از داشتن شان احساس امنیت و خوشحالی کرد .. وقتی آدمها از مذهب تعصبش را یدک می کشند دین وسیله ای برای سرکوب مخالفان محسوب میشود .. دین یعنی آزادگی نه بردگی ذهنی .. ...
تاریخ درج:
۹۶/۱۰/۰۳ - ۲۱:۴۹ 7 نظر , 320
بازدید
محتاج یک خواب طولانی ام .
لعنت به این زندگانیشعر این روزهاگفتن از عشق و تنهایی نیستمثل سهراب و قایقشکه دیگر نیستحرف امروز مناز سفره و دست های خالی ستدر برکه زندگی نمانده آبی وماهی های خیالم از خشکی تلف شده اندبا اندوه میگویم به توهیچکس مثل قلمم با خودم همدرد نیستدیشب به وقت خاموشی دیدم در خوابآمد بارانی وسیاهی زمین را شستو س...
تاریخ درج:
۹۶/۱۰/۰۳ - ۲۱:۳۹ 2 نظر , 287
بازدید
سلام دوستان
آهی از دلم برخواست وبخار شیشه دلم را تیره کردبا خود اندیشیدممن کی هستم ؟آدمک یا اسباب بازیبیشتر که فکر کردمدانستم انسانی هستم اهل زمینو ساکن کوچه بارانامروز دلخور بودم از آدم ها وشاید بیشتر از آسماندیوانه دیوانگی بودم ونگاهم مست و ویلانپس کجاست عشق من باراناصلا به جهنم که نیامدخودم انتظار را باآب چش...
تاریخ درج:
۹۶/۰۱/۰۹ - ۲۲:۴۲ 13 نظر , 281
بازدید
ترببون انسانیت باشیم
انسانم ارزوست
انسانم ارزوست
باران که میبارد دلم خدا را میخواند
باران که میبارد دلم خدا را میخواند و فکرهای قشنگ در ذهن آزادم رژه میروند .. راه میروم با زندگی و عطر پاک باران را با تمام وجودم حس میکنم .. چه لذتی دارد استشمام بوی رحمت خدا .. به خیال مشتاقم میزند باران انعکاس آواز زیبای خداست و شاید هم پیک رسان عشق خدا به بنده هاش .. زندگی به درک د...
تاریخ درج:
۹۵/۱۱/۱۱ - ۱۹:۴۸ 6 نظر , 328
بازدید
خودت را دجعل کن
یک شوخی ادبی
بار کج به منزل نمیرسد
دیرگاهی ست از جور روزگار
بارهای کج به منزل میرسند
جمله تلخی ست
ضرب المثل ها دارند دفن میشوند
آدمها
اشتباه زندگی می کنند و نامش را
تقدیر میگذارند
وقت آن رسیده
بعضی واژه ها را غلط نوشت
از بس زندگی جعلی شده
...
تاریخ درج:
۹۵/۱۱/۱۱ - ۱۹:۲۷ 1 نظر , 318
بازدید
ی سال گذشت...
شاید خیلیا محمد جوشنی رو نشناسن...ولی ادمین سایتِ نودهشتیا رو چرا !
دیِ پارسال برای بچههای نودهشتی یه دیِ منفور بود !و بهمنی منفورتر...از دی پارسال دیگه هیچ چیزی مثلِ قبل نشددیگه ادمین نبود !دیگه رئیس نبود !و امروز شد ۳۶۵ روز که نیست !خب کی فکرشو میکرد !؟کی فکرشو میکرد ۱۳ روز بعد از ۲۱ دی ماه...
تاریخ درج:
۹۵/۱۰/۲۱ - ۱۶:۰۲ 6 نظر , 323
بازدید
دانمارک خوشحال ترین دانش آموزان را دارد
در سال ۲۰۱۶ کشور دانمارک به عنوان کشوری انتخاب شد که مردم آن بیشترین احساس خوشبختی را دارند. صرف نظر از دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می توان دلایل دستیابی به چنین احساسی را در سیستم آموزشی کشور دانمارک جستجو کرد.
در کشور دانمارک سیستم آموزشی اصول زیر را رعایت می کند.
«بهترین ...
تاریخ درج:
۹۵/۱۰/۰۹ - ۱۹:۵۵ 6 نظر , 293
بازدید
زبان مادری
ما در طول هفتاد سال گذشته فرزندان نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، یعنی اقوام غیرفارسی زبان کشورمان را مجبور کردهایم که از سال اول دبستان به زبان فارسی آموزش ببینند.
ما توجه نکردیم که زبان مادری، تنها زبان سخن گفتن نیست، زبان عاطفه، زبان احساس و زبان زندگی فرد است. زبان مادری زبان درونی انسان&zwn...
تاریخ درج:
۹۵/۱۰/۰۹ - ۱۹:۴۸ 5 نظر , 298
بازدید
ما با عشق بیگانه ایم
. ازهمان کودکی وقتی نیمکت هایمان را دور از هم چیدند عشق را از ما جدا کردند وحال که در اوج جوانی شانه به شانه هم سر کلاسهای دانشگاه درس میخوانیم هنوز با عشق بیگانه ایم و آن را ابزاری برای لذت میدانیم .. عاشقی را باید با الفبا یاد گرفت .. همه عمر یادمان دادند برای خنده وگردش باید منتظر بهار باشیم افسو...
تاریخ درج:
۹۵/۰۹/۱۴ - ۲۱:۵۷ 11 نظر , 297
بازدید
سلام دوستان
چه دردناک استتمام روزدر کوه و دشت سنگر بگیری وبدنبال شکار گوزنبه آزادی شلیک کنی...
تاریخ درج:
۹۵/۰۹/۰۹ - ۲۱:۰۰ 8 نظر , 268
بازدید
خزان
تابستان دیگر آسوده میخوابدبرگ ها هنوز زمین نخورده اندپاییز در کوچه ها سرک میکشد ..یک روز داغانار دلم ترک خورداز ترس سرمای پاییزخاطرات من عرق کرده اند ..شب های تابستان من وتوزود گذشتباران به شهر نیامدهعزم رفتن کرده ای ..به سلامت بانوروی ماهت را از دور میبوسم ..بودن با تو به تاخیر افتادجواب ساده ات را...
تاریخ درج:
۹۵/۰۸/۱۹ - ۲۰:۴۰ 14 نظر , 213
بازدید
خاطره
در امتداد باور رویش
به دار می کشم؛
سایه ی بلند خاطراتی
لبریز ریا ...
در قاب فلسفه ای
به وسعت بی دردی آدم ها
رنگ می زنم؛
باغ خزان زده ی رویاهایم
بسیاهی جنون فراموشی،
اینک شاهد زمین سوخته ای باش
که از نو
نفس می کشد!!!
...
تاریخ درج:
۹۵/۰۸/۱۸ - ۱۹:۰۹ 6 نظر , 234
بازدید
خیال
نیمه های شب
دلم پر میشود از خیال
راه میروم با سکوت
اما تو را نمیتوانم فراموش
انگار
همه جای شهر یادت پخش شده
شبیه دانه های ریخته خوشرنگ انار
جدایی را ببوس و بگذار کنار تنهایی
عشق حلال روزهای حرام است
دیروز در کافه عشاق
پسری از لب های معشوقش
...
تاریخ درج:
۹۵/۰۸/۱۸ - ۱۸:۵۶ 3 نظر , 251
بازدید
هوایش چهار صل با من بود اما دل او میل به ماندن نداشت
دیگر بخواب عشق
معشوق آواره خیال من
در آغوش یک دوره گرد هرزه
خیلی زود مرده است
هوایش چهار فصل با من بود و اما
دل او
میل به ماندن نداشت
آموخته ام امروز
آنکس که به همه میزند چشمک
هیچوقت
دلش مال یکنفر نیست
شب که می آید مرا
مست میشوم از ان...
تاریخ درج:
۹۵/۰۸/۱۷ - ۲۱:۱۵ 7 نظر , 250
بازدید
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوماین جهان را عاری از هرغصه و غم میکشم
بهر دلها مهربانی بی قراری یک دلیهر دلی را در کنار شاخه ای گل میکشم
اندر این دنیا کسی بر کس ندارد برتریمن غنی را با فقیر،یکجا یکسان میکشم
زشت و زیبا خالق پروردگار ما یکیستزشت و زیبا، پیش هم، اما انسان میکشم
عشق هایی که در آن ...
تاریخ درج:
۹۵/۰۷/۲۵ - ۲۳:۳۳ 3 نظر , 286
بازدید
سلام دوستان . ن امشب خیلی از دوستان تشریف دارن
عقل و دل روزی زهم دلخور شدندهر دو از احساس نفرت پر شدند
دل به چشمان کسی، وابسته بودعقل از این بچه بازی خسته بود
حرف حق با عقل بود اما چه سودپیش دل حقانیت مطرح نبود
دل به فکر چشم مشکی فام بودعقل آگاه از خیال خام بود
عقل با او منطقی رفتار کردهر چه دل اسرار، عقل انکار کرد
کشمکش ها بینشان شد ...
تاریخ درج:
۹۵/۰۷/۲۵ - ۲۲:۰۵ 5 نظر , 296
بازدید
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|