آدم بودم حیوان شدم هم کیش این دیوان شدم نوری بودم از آسمان سایه دراین ایوان شدم قصر سرور و پادشاه مخروبه ای ویران شدم از حور هم بالا بدم خاک سم میشان شدم وقتی که فرمان تو را بازیچه دستان شدم نوری رسان آتش فشان از نور خود آدم نشان از نو نشان در من دمی وز ان نشان بی نشان ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۷ - ۰۰:۵۷ ( 1 نظر , 496 بازدید )

روایت میکنم گوشت به من ده دل و جان و حواست را به من ده روایت میکنم از قصه ی عشق دل و جانی بدادن در ره عشق چه سر هایی که در کویش ندادند چه دل هایی که در مویش ندادند همی در ره که باید تن سپاری دل و جان را شکار غم سپاری غمی کز عشق یار مهربانش کند آتش به اسرار نهانش همی آتش زند...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۱ - ۱۷:۲۳ ( 3 نظر , 486 بازدید )

تو شفیع هر دلی در هر غمی تو رفیق هر کسی در هر دمی تو همانی که غمی باشد مرا یاد تو هم مرهمی باشد مرا حرف تنگ دل بخوانی از وفا هر که باشم گر که باشم در خفا نزد من تو بوده ای ای کردگار هر دمی رنجیده ام از روزگار هر زمانی نام تو آید به لب روزگار غم شود جانش به لب خانه ی خود را درو...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۱ - ۰۲:۱۳ ( 5 نظر , 409 بازدید )

به عشق او نشستن تا به وصلش به غم خویی بکردن تا به وقتش که هجر یار جانان آتشین است که عشق یار جانان این چنین است الا ای همدم شبهای غمگین الا ای مونس گلهای رنگین الا ای بلبل خوش خوان تنها الا ای خسرو بی جان تنها بنام عاشقی رویت نشان ده نشانی از ره آن بی نشان ده نشانی از رخ لی...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۹ - ۲۲:۴۵ ( 4 نظر , 472 بازدید )

غمی از او به جوی دل شتابان همی ناله به سوی دل فراوان یکی ناله ز تنهایی و حرمان یکی ناله ز احوال پریشان یکی بغض و یکی گریه ز دامان یکی اشک و یکی شکوه ز دوران یکی ناله ز هجرِ یارِ فرهاد یکی هم چون منِ دارهِ فریاد غم معشوق و عاشق های دوران غم و ناله بسی بوداست به دوران ولیکن هیچ ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۹ - ۰۰:۴۱ ( 4 نظر , 530 بازدید )

من غم به دل نشسته قایقی به گل نشسته من رنگ و رو پریده کمرم ز او خمیده لبم از جام تو سرمست در دلم جز تو مگر هست ناله هایه من شنیدی گریه هایه من بدیدی آه و اندوه دلم را بغض و کینه بر بچیدی آسمان این دل کور شده از فضل تو پر نور سفر راه خدایی اگرم از او بخواهی به سرو جا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۳:۵۷ ( 2 نظر , 309 بازدید )

باد باد است گرچه او سویی رود این دلم هر لحظه سویی می دود باد اسیر پنچه آفتاب شود دل اسیر خنده مهتاب شود دل که باشد خانه غم باد را باشد چه غم ؟ دل ستیزی تنگ دارد با هوا دل گریزی ننگ دارد از هوا باد سویی با شتابان میرود باد اما سوی شادان میرود باد پیک است و سلامی میبرد باد نیک...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۳:۵۶ ( 2 نظر , 514 بازدید )

در روز ازل آدم خاکی به کجا مُلک مِلَک عالم خاکی به کجا در روز ازل عشق بشد سِرِّ نهان در روز ازل مشق بشد دُرِّ گران فردوس برین داد و بَرِ دیده ما کرد اسما بدیع داد و بَرِ سینه ما کرد در روز ازل جمع به ما سر به خم آورد آن روز شد ابلیس به ما دل به خم آورد وانگه به زمین گشتم و ا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۳:۵۳ ( 2 نظر , 491 بازدید )

آن کس که برد جان از تن ما آن کس که برد جان از بر ما لبخند دلت با من صنما مهرش ببرد هوش از سر ما دربند دلت گیرد دل ما آن کس که شود او گوهر ما موجی بزند اندر خم ما آن کس که شود او سرور ما آن غم چه کند اندر دل ما آن گه که بود او ره بر ما شعر از مسلم صفائیانی ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۳:۵۱ ( 2 نظر , 658 بازدید )

اگر دیدی که مردی سینه خونی اگر دیدی زه دردی دیده خونی اگر بغضش به آتش میگراید آگر اشکش به آتش میگراید اگر ناله کند آهی بر آرد آگر از او صدای هی بر آید اگر غم تا تارش رسیده اگر غم پودش را دریده اگر گونه به اشکش کرده قرمز اگر زخمه دلی دنیاش کرده قرمز ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۷ - ۰۱:۰۲ ( 2 نظر , 504 بازدید )