|
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
نگو کفر است
خدا را لمس باید کرد، !
نگو کفر است، !!...
خدا را میتوان در باوری جا داد ،
که در احساس وایمان غوطه ور باشد ،
خدا را میتوان بویید،
واین، احساس شیرینی است ،
نگو کفر است ، !!...
که کفراین است ،
که مااز بیکران مهربانیها، ...
برای خود...
چقدر درک شدن دلنشین است ....
چقدر در ک شدن دلنشین است ...
این که گاهی دوستی ...
همدمی ...همراهی باشد ....
که تو را بفهمد...
وبداند که تو همیشه همان عشق
آرام وصبوری ...
که گاهی بی حوصله میشود ...
داد وفریاد راه م...
هیچ چیزی از خدا خالی نیست
آگاهی دو چیز را برای تو دارد:
نخست تو را از زیبایی که در همه جا هست آگاه می سازد.
تو را به آن حساس می سازد. سپس تو را زیبا می سازد،
به تو جذابیتی ویژه می بخشد. چشمان تو از زیبایی
آکنده می شود، زیرا هستی همه زیبایی است.
ما فقط باید از...
موسیقی خلقت
در هر موجود زنده ایی آهنگی ویژه نوشته شده است
و همه مشغول نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند.
در انسان، هر ژن آهنگی پیچیده میسازد و بدین سان،
هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی میشود، در حالیکه
خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است. آفرینش نه با...
خدا وجود دارد...
خدا وجود دارد.هیچ تردیدی در آن نیست.
اشکال در این است که قادر به دیدن اون نیستیم ؛
زیرا ما فاقد آن چشمی هستیم که بتوانیم او را ببینیم.
انواع مراقبه ها و نیایش ها و پالایش دادن ها،
تنها به شما کمک می کنند که توانایی...
آب شو..
زندگی تمام چیزهایی را که برایت مهم جلوه میدهد
را یکی یکی از تو میگیرد.
و تو با چنگ و دندان و زحمت یکی یکی آنها را
بدست آوردی و به آنها میبالی.
اما زندگی برای وابستگی های تو اصلا ارزشی قائل نیست.
زندگی برای باورها و اعتقادات و تمناهای تو نقشه ای دارد.
یا رها میکنی تمامی چیزهای ای...
از خدا جز خدا نباید خواست ...!
روز قسمت بود خدا هستی را قسمت می کرد ...
خدا گفت :
چیزی از من بخواهید ، هر چه که باشد به شما داده می شود سهمتان را از هستی طلب کنید ، زیرا خدا بسیار بخشنده است و هر که ، چیزی خواست یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن یکی جثه ای بزرگ خواست و دیگری چشمانی تیز یکی دریا را...
خالی کن....
ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی تا پُر کنی...تا پُر کنی کسی را،
دلی را،چشمی را،گوشی را....خالی کنی خودت را از نفرت تا پُر کنی کسی را
از عشق
خالی کنی دلت را از غم تا پُر کنی دلی را
از شادیخالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود
&nb...
که گوسفند توهستی
گوسفندپشم و شیر و شیره جانسالهاست در این معامله سربه زیر و صحراکوه و دشت وباغهاخرشدی و شیفته باختدر پشت چشمی
چه بستی
که گوسفند هستیجویدن علف و ناز به انسانبیچاره پروارشدیتیز بر گلویت خونتازه خواهی فهمید
که گوسفند توهستی
××××
حسین قره داغی
روستای هفت چشمه
اردیبهشت 96...
تو همانی....برای تو
چه بگویم خانه ی دلم خراب شد .....
پیشتر ها فکر می کردم عاشق یعنی شکسته ،
خسته،ضعیف ،
دردمندی ناتوان که منتظره به معشوق پناه ببره...
اما حالا فکر می کنم عاشق یعنی کوه
یعنی پناهگاه امن برای معشوق...
وقتی بازوانت بر گردنم حلقه شد...
در تنم زلزله ای پیچید ....
دستانت , گویی ...
نهایت آزادی
تو از ماده ای تشکیل یافته ای که ازخدا ست.
البته تو از این نکته آگاه نیستی ولی ناآگاهی تو هیچ فرقی به حال
موضوع نمی کند. چه آگاه باشی چه ناآگاه، چه خواب باشی چه بیدار،
تو الهی هستی. و کسی که در این لحظه خواب است می تواند
لحظه ...
برهمه جا میبارد .....
زندگی موهبتی الهی است
اما همه این را فراموش کرده اند.
هیچکس بابت موهبت زندگی ازخدا تشکر نمی کند.
برعکس، همه پیوسته شکوه و شکایت می کنند.
مردم شکرگزار نیستند. چنین هدیه ای گرانبها،
بی همتا و یگانه به آنان ارزانی شده اما آنان چنان
نا...
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|