|
رتبه کلی: 2321
|
|
درباره من عاشق زلزله هستم وzaia هم به معنای زلزله هست 22 سالمه اهل یه جایی همین نزدیکی ها و بچه محله امام رضایم
از بچه های خراسانی هم دعوت می شود پیام بدن !
|
خاطر پریشان یک رهگذر !
- انجمن اتاق آبی
بسمه تعالی
خاطر پریشان یک رهگذر !
چرا اتوبوس خط واحد مسیرش را عوض کرد که حواس مرد مشتری بانک پرت شد و با صورت به شیشه در بانک برخورد کرد و باعث شد نمای ساختمان های حاشیه شهر زیبا به نظر برسد و این ها چه ربطی به پیرمردی که در اتوبوس برای خوابیدن روی صندلی ر... تاریخ درج: ۹۰/۰۳/۳۰ - ۲۰:۵۵
( 32 نظر , 738
بازدید )
فقط نظر بدین .
از داستان اون روزهای حسن تا چه اندازه ای راضی هستین ؟
آیا ادامه اش را بذارم تو سلیت ؟
و تا چه اندازه ادامه اش برای شما مهم است ؟
... تاریخ درج: ۹۰/۰۳/۲۴ - ۱۶:۴۰
( 2 نظر , 451
بازدید )
از دور میخواند مرا در تاریکی ، دنیا ، پاورچین پاورچین به سویش میروم
- انجمن ادبی
از دور میخواند مرا در تاریکی دنیا ، پاورچین پاورچین به سویش میروم
پشت سرم کسی نیست که صدایم کند
او میخواند مرا با صدای گرفته و خسته ، او میخواند مرا با صدایی خسته
از دور در تاریکی این عالم تیره و تار فقط او میخواند مرا فقط او می خواند مرا
نمی دانم چه خواهد شد چه در انتظ... تاریخ درج: ۹۰/۰۳/۱۳ - ۲۲:۳۵
( 7 نظر , 695
بازدید )
داستان آن روزهای حسن - قسمت سوم
- انجمن خاطره نویسی
خلاصه ثبت نام تموم شد و ما هم که مبهوت از این همه بد بیاری توکل به خدا رفتیم تا خوابگاه و اینور اون ور رو پیدا کنیم .رفتیم دنبال خوابگاه که چند کوچه بالاتر بود پیش آقای جلالی ( یه جوون تغریبا 27 یا 28 ساله ) که از یک خونه دو طبقه شخصی یه خوابگاه خصوصی راه انداخته بو اونم یه خونه د... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۲۰ - ۲۱:۲۲
( 5 نظر , 698
بازدید )
او خواهد آمد تا به کبوتران آواز رهایی بیاموزد!
- انجمن مذهبی
او خواهد آمد تا به کبوتران آواز رهایی بیاموزد
او خواهد آمد تا با خودپرنده گان کوچ کرده از این دیار را برگرداند
او خواهد آمد تا بر سر هر دیواری خطی زیبا از گل به جای تیغ های فلزی بکارد
او خواهد آمد تا به جوجه کلاغانی که راه رفتن خود به هوای آموختن رسم طاوسان از یاد برد... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۱۶ - ۱۰:۱۵
( 3 نظر , 496
بازدید )
او را می کشیم !
- انجمن ادبی
نوشته ای از خودم نظر و امتیاز یادتون نره .
متشکرم
او را می کشیم !
خدای من یعنی این حرفها را من دارم می شنوم !
فردا که برای سر زدن به منطقه ما می آید در شلوغی هجوم بازدید کنندگان به سوی او تیر اندازی می کنیم و او را می کشیم .
ما باید این کار را... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۰۳ - ۲۱:۴۴
( 10 نظر , 467
بازدید )
او را می کشیم !
نوشته ای از خودم نظر و امتیاز یادتون نره .
متشکرم
او را می کشیم !
خدای من یعنی این حرفها را من دارم می شنوم !
- فردا که برای سر زدن به منطقه ما می آید در شلوغی هجوم بازدید کنندگان به سوی او تیر اندازی می کنیم و او را می کشیم .
- ما باید این کار را زودتر انجام ... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۰۳ - ۲۱:۰۲
( 3 نظر , 729
بازدید )
بخند به مرگ ناخواسته ات...........!
بخند به مرگ ناخواسته ات
بخند به اون که قصد جونت رو کرده
بخند به همه اون لحظه هایی که تو رو از خودت میگیرن
بخند و برو
چرا که ماندن در این لحظه ها جز بی کسی چیزی ندارن
بخند به اونکه قصد جونت رو کرده
بخند و برو تا شاید کمی زمان برای خندیدنت باقی بمونه
برو اما ب... تاریخ درج: ۹۰/۰۱/۳۰ - ۲۰:۵۳
( 9 نظر , 463
بازدید )
اونایی که دل دارند بخونند ...!
آنها می رفتند و من ماندم و تنهایی خودم هیچ کسی حتی لحظه ای بیشتر هم نمی ماند تا مرا دلداری دهد حالا من ماندم و جسدی بیروح خوابیده در خاکی نمناک و تاریک ، اینجا آخر خطه دیگه هیچ کسی نمی مونه تا در دلمو بهش بگم بهش بگم که واسه چی خودمو از شر زندگی خلاص کردم ؟
همه میرن و حالا من باید ... تاریخ درج: ۹۰/۰۱/۱۷ - ۲۳:۰۷
( 19 نظر , 690
بازدید )
داستان اون روزهای حسن قسمت دوم ......!
ای بابا این دیگه از کجا پیداش شد ؟؟
خیلی خورد تو پرم رفتم خونه حسابی کلافه بودم به خونه که رسیدم در زدم مادرم با خوشحالی درو باز کرد انگار که منتظر شنیدن خبر قبولیم بود با دیدن چهره در هم من گفت چی شد؟؟
صداش تو گوشم می پیچید و هیچی نمی تونستم بگم
با سکوت م کم کم لبخند شیرین... تاریخ درج: ۹۰/۰۱/۱۶ - ۲۲:۵۸
( 4 نظر , 721
بازدید )
|
|
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|