درباره من سلام - Hi - اهلا" و سهلا" - مرحبا- اؤلا - گوتن تاق - چاو سالوت
یکی نیست به من بگه مگه جلوی در هتل 5 ستاره است که اینقدر تابلوی سلام رو زدی!!!!!!! اگه حوصله داری میتونی بشینی و 20 دقیقه تا انتهای مطلب رو بخونی. پس بسم الله اؤزل(ترکی)=خاص،زیبا،عالی و ... باکیش(باخیش - ترکی) = نگاه،نگرش و بینش من اینجوری معنیش میکنم:نگاه خاص تو هم هر جور دوست داری معنی کن.... باشه.... سلامی به همه ی عزیزان و دوستان، من یه دهه ی شصتییم و از دیار دلیران و خوبان و مهربانان ایران ،از دیار شهر اولین های ایران ، از دیار پروین و صائب،همام،قطران،ایرج میرزا و شمس تبریزی و شهریار و کلنل محمدتقی خان پسیان و استاد علامه محمد تقی جعفری و سید قاضی طباطبائی و شیخ محمد خیابانی و ثقه الاسلام و .... یعنی خاورمیانه - ایران - آذربایجان شرقی - تبریز . راستش 10 روز بعد از تولدم اسممو مامان و بابا، سعید گذاشتن والحمدلله که منم از این اسم راضییم. علاقه ی خاصی به ادبیات و شعر و داستان و هنر و فلسفه و مطالعه دارم و البته اینو هم بگم که هیچ هیچم.... در ضمن مجردم - چرا اینو گفتم چون دو سه نفر از دوستان تو سایت فکر میکردن من سنم 40 ساله و بعدش هم متاهل هستم و چند تا هم بچه قد و نیم قد هم دارم - اینجوری فکر میکردند!؟!!؟!!!؟!!!؟!!! جالبه شما منو تو خیابون فرض کنید یه جفت نوزاد دو قلو اونارو هم رو کالسکه بچه گذاشتم و یکی رو هم که تازه تاتی تاتی میکنه رو دستش رو گرفتم و دو تای دیگه بچه م رو هم دستشون پشمک و بادکنک دادم دارن کنارم مییان و دسته جمعی خوشحال و شاد.... بچه هارو میبرم ترن هوایی شهر بازی - مادرشون این وسط کو؟؟؟؟ اونم حتمن بذارین یه ذره رمتانتیک و اشک آلودش کنم آه آه (بذارید اشکهامون پاک کنم ) هیچی من و بچه هارو ول کرده و ناخواسته به خاطر یه بیماری سفر ابدی کرده ؟؟؟؟ حالا خدارو شکر نگفتن چند تا همسر دارم - الله اکبر بعضی از دوستان عزیز میپرسن که رشته تحصیلیم ادبیات بوده و یا نه؟ اینو هم میگم که نؤچ (NO) یوخ بابا اون زمون گفتن اوائل دهه ی 80 بود این رشته (مدیریت بازرگانی) تو آینده، رو بورسه و ما هم انتخابمون، رو این رشته زدیم البته اون زمونا خیلی کم این رشته رو میزدن شاید علتش این بود که مثل الان 10 به 10 دانشجو و یا ظرفیت پذیرش این رشته زیاد نبود (قابل توجه دانشجوهای امروزی:داریم کلاس میذاریم واسه شما که بله اون موقع قبول شدن از دانشگاه خیلی، اصلن، زیاد سخت بود بابا چرا ناراحت میشین کلاس الکی گذاشتن که مالیات نمیندازه بذارین بروبچ قدیم هم یه ذره کلاس از خودشون تراوش کنن) ادامه ی جمله ی قبل از پارانتز(نکته انحرافی بود تا ببینیم حواستون هست؟)، اون زمون،عزیزم 20 سال قبل رو نمیگم حواست کجاست؟؟؟؟ همین اواخرارو میگم بر و بچ میگفتن: فقط عبور از صراط کنکور و رشته مئشته هم زیاد باب نبود اونایی که اسبخون بودن چرا اسب؟چون اسب حیوان نجیبیه و یا پلنین داشتن و تو فکرشون هم سودای قدم زدن تو محوطه ی حیاط دانشگاههای سراسری تهران و شریف و اصفهان و تبریز و شیراز و ... داشتن براشون رشته مئشته مهم بود البته اینم بگم نه همه، هااااااا ، اینجوری باشن کلن یه ذره فضا اینجوری بود و با رتبه 1350 بچه تبریزی به زور از دانشگاه سراسری ارومیه قبول می شد اونم تو چه رشته ای؟؟؟ رشته علوم تربیتی شبانه و پیام نور بالای 9000 به زور میشد دانشجو پیدا کرد با دیپلم ریاضی فیزیک و رتبه 2000 هم تو پیام نور میتونستی خیلی راحت پیدا کنی کجا بودیم هاااااا میگفتم به زور چند نفر تو محلمون دانشجو پیدا کردیم اونام گفتن که خب از روی اسمش که رشته ی باکلاسییه و به قولی رشته ای بود که تازه تازه تو ایران می خواست به طور همه گیر مد بیفته و میگفتن تموم کنی پشت میز تو بانک نشستی و یا مدیر بازرگانی یه جای بزرگ میشی توهم دور از واقعیت بود(ولی شوخی شوخی هر چیزی رو میشه با سعی و تلاش به دست آورد)و ما هم موج سوار، رو موج مد سوار شدیم البته آخرش هم پشت میز بانکی ننشستیم و انگشت رو دکمه بفشاریم و خانمه ی تو دستگاه بگه شماره دویست و سی و سیش بعدش هم ما به تیپ و لباس و جنسیت و نوع گویش و لحن آدما نگاه کنیم و رفتار و گویشمون رو با اون تنظیم کنیم و یا چند سال خودمون حصر کنیم پشت شیشه باجه و آدما رو از پشت شیشه نگاه کنیم (یعنی نگاه شیشه ای)... نصیحت تربیتی و انتقادی :دهن گربه به کالباس نمیرسه میگه کالباس سرطان زاست نکته:فرق نصیحت پدر و مادر آمریکایی به بچه اش با نصیحت پدر و مادر ایرانی به بچه اش پدرو مادر امریکایی:پسرم "جک" سعی کن درست رو خوب بخونی و واسه خودت آدم بشی و شرکت بزنی و چند تا هم کارمند هم داشته باشی پدر و مادر ایرانی:پسرم "ممد" سعی کن درست رو خوب بخونی تا استخدام یه جایی بشی و کارمند بشی و از من نصحیت یه زن کارمند هم برا خودت جور کن تا کمک خرجی زندگیت باشه اوائلش از این رشته خوشمون نمییومد چون حوصله X و Y و قیمت تمام شده و عرضه و تقاضا و خیلی چیزا رو نداشتیم ولی بعدها دیدیم نه گویا رشته ی جذاب و خوبییه و در کنار کار تجاری(تجربه) واقعن رشته ی عالییه ولی در غیر این صورت به نظرم مدرکش در حد اطلاعاتیه که اگه یه ذره خلاقیت و نوآوری تجاری داشته باشی به دردت میخوره و الا اگه استخدام جایی هم نشی چی بگم؟؟؟؟؟. در ضمن فکر نکنم با پاس کردن و حفظ و خوندن 40 و یا 50 کتاب دانشگاهی و جزوه به هر طریقی چه با خوندن و تقلب کردن و از استاد نمره گرفتن انسان باید به خودش بباله و تا ازش نپرسیدن زود لباش بپره و بگه منم لیسانس و یا فوق لیسانس دارم. اگه من معلم و یا دبیر و استاد دانشگاه بودم تکالیف بچه هارو اینگونه پیشنهاد میدادم انشاء برای دانش آموزان و تحقیق برا بچه دبیرستانیها و مقاله و پایان نامه برای دانشجوها با عنوان "فرق داشتن سواد با داشتن تحصیلات چیه؟ هااااا میگفتیم بعضی وقتها واسه دلمون گهگاهی بیچاره کاغذ سفیدرو خط خطی می کنیم (کاغذ A4 الان به نظرتون دونه ای چنده ؟) البته بعضی وقتها هم، قرص ضد توهم فانتزی می خوریم که زیادی توهم فانتزی و شیک نزنیم و البته کلاه گرم و کاموایی به رنگ آبی یاسی یا شاید هم سبز فسفری نه شاید هم قرمز پنبه ای، ای بابا مگه رنگین کمونه... آره میکشیم رو سرمون و پیشگیری می کنیم تا ویروس کبر و غرور و فکر فانتزی الکی نره تو مغز و روحمون. به قول خانوما واه واه فیسسس، از خودراضی و عقده ای و یا به قول بروبچ شبه روشنفکر، خود کم بین یه سئوال: معنی لغوی عقده یعنی چی؟ ها چیه فکر می کنید خیلی شیرینم ، یوخ بابا صبحها به جای شکر 8 تا حبه قند میندازیم تو چایمون و با نون و پنیرسفیدپگاه تبریز چای شیرین میخوریم البته پنیر سفید لیقوان تبریز هم گیرمون بیفته که خیلی هم خوشحال میشیم و خیلی هم شکرگذاریم بابا آدم دل و روح و نگرشش شاد و سالم باشه ولی نون و پنیر بخوره (انشاالله که از بالا تا اینجا اومدی پایین و خوندی خسته نشده باشی، خب بابا حرف روی کاغذ و صفحه سایبری زدن که کنتور نمیندازه ولی نازنین اینترنت شما الان داره کنتور میندازه اگه دوست داری پس باز برو پایین ....) و تشکر و سپاس از شما برام همیشه سئواله(البته شاید سئوال ساده ای به نظر برسه ولی با تفکر و فرو رفتن در آن خواهید دید خیر گویا دریچه زیبا و عجیبی به رویتان باز خواهد شد) و با این سئوال درگیرم که در مقابل این همه ذات و اسماء و صفات الهی و من وجود و پروردگار آیا اندیشیده ام که هدف غایی و نهاییم چیست؟؟؟؟؟؟ و من به دنبال چه چیزیم؟؟؟؟؟؟ و چه میخواهم؟؟؟؟؟؟ و مقصودم از این دنیا و زندگی چیه؟؟؟؟؟ و یا در طول کمیت 2 نقطه پاره خط بسته تولد و مرگ زندگی دنیویم، کیفیت واقعی زندگی و انسان بودنم در چیست؟؟؟؟؟ و در مقابل نعمت بزرگ اختیار و جبر و تفکر چرا بینشم و نگرشم و جهان بینیم باید اینقدر سطحی باشه؟!؟!؟!؟ آقا و خانم گرامی خواهشن بحث رو اروپایی و خاورمیانه ایش و سنتی و مذهبی و روشنفکریش نکن اونام (منظور اروپاییا) خیلی وقته درگیرن با این فکرا قبول نداری خب میتونی به کتابخونه ی محلتون و یا شهرتون سر بزنی و برین سراغ کتابهای فلسفی حالا تو هر کدومو دوست داری بگیر بخون(چی چرا تهمت میزنی که من با این حرفم خواستم بگم که کتاب زیاد خوندم اگه اینجوری فکر می کنیم تو اون دنیا جلوتو میگیرم و از حقم نمی گذرم، شوخی کردم یه ذره درس و مرام بخشندگی یاد گرفتم و از الان حلالت کردم و تو هم من حلال کن - دیدی چقدر راحت سوء تفاهممون حل شد) ها ای دل غافل که باز دارم شعار میدم - چی؟ ریاش کردم ، ای دل غافل... الله اَلرَّحمنُ الرحیم المَلک اَلقُدُّوس السّلام المومن اَلمُهَیمِن اَلعَزیزالجبّارالمُتکبِّرالبَاریُ المُصَوِّر الغَفَّار القهّارالوهّاب الرَّ زّاق العَلیم القَابَض الباسط الخَافِض الرّافِع المُعِزُّ المُذِلُّ السَّمیعُ البَصیرُِ الحَکَم العدلُ الطیف الخبیرُ الحلیم العظیم الغفور الشَّکورالعلیُّ الکبیرالحفیظ المُقیت الحسیب الجلیل الکریم الرَّقیب المُجیب الواسِع الحکیم الودُودُ المجید الباعِث الشّهیدُ الحقُّ الوکیل القویُّ المتین الولیُّ الحمید المُحصِیُ المُبدِیُ المعید المحیِ المُمِیت الحی القیوم الواجد الماجِد الواحد الاحد الصمد القادر المقتدِر المُقَََدَّم الموخّرُ اوّلی الاخرُ ذُوالجلال و الاِکرام الظّاهر الباطنُ الوَالی المُتَعَالِیُ البرُّ التّوَابُ المنتقم العفُوُّ الرَّوُفُ مالکَ المُلک المُقسِط الجامِع الغنی المُغنِی المانع الضَّار النّافَع النّور الهادی البدیع الباقی الوارِث الرَّ شید دورتر از چشمه خورشیدها برتر از این عالم بی انتها باز هم بالاتر از عرش خدا عرصه پرواز مرغ فکر ماست |
انسان است...(دست نوشته)
انسان است
دل دارد
عقل دارد و می فهمد
باز و دم می کند
در گذشته سیر می کند
به آینده جستار می زند
خواب می بیند
گاهی تنهایی گریه می کند
با لبخندی دنیایش عوض می شود
هول می کند
مثل همه غمگین می شود
امیدواری را دوست دارد
می رقصد
بدی می کند
گاهی نیکی هم می کند
آرزو هم دارد
با آواز گنجشکی بی...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۲۰ - ۱۳:۳۴ 3 نظر , 207
بازدید
چند نمونه از ضرب المثلهای عربی (دست نوشته)
زبان و ادبیات عربی یکی از زیباترین زبانهای فصیح و سخنوری جهان است و ادبیات عرب نیز به نوبه ی خود از قدرت و توانمندیهای جذابی برخوردار است و زیبایی و پویایی و قدرت هر ادبیاتی را نیز باید در ضرب المثلها و داستانها و چیستانها و نثر و نظم آن جستجو کرد و ادبیات عربی نیز از این امر مستثنی نیست و ضرب المث...
تاریخ درج:
۹۲/۰۲/۱۷ - ۱۴:۲۷ 14 نظر , 368
بازدید
اسامی عاشق و معشوق های بنام ادبیات جهان- سعید عباس پور
به نام خالق زیبائیها و شگفتیها خلاصه ای از اسامی عشاق نامی مطرح شده در ادبیات جهان را به صورت کوچک و ناقابل گردآوری نموده ام و در اینجا برای علاقمندان، آن را عرضه می نمایم. اسامی عشاق از کتاب : نگین اندیشه – ایوب گبانچی ثبت گردیده است و علاقمندان نیز برای کسب اطلاعات بیشتر از عشاق نامی دیگر می...
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۰۶ - ۱۵:۲۲ 56 نظر , 2302
بازدید
خلاصه ای از وضعیت تاهل برخی از شعرای معاصر - سعید عباس پور
سلام - این نوشته (که خلاصه ای از وضعیت زندگی خصوصی برخی از شاعراست ) به قلم این حقیر سعید عباس پور می باشد که با مطالعه از منابع ادبی استخراج و گردآوری شده و تقدیم به علاقمندان شعر و ادب و هنر و فرهنگ میشه.
برخی از شاعرایی که تا آخر عمر مجرد مانده اند
1- سهراب سپهری : در سال 1307 ه ش در شهر کاشا...
تاریخ درج:
۹۱/۰۵/۱۷ - ۱۳:۱۹ 45 نظر , 2726
بازدید
برداشت یک از سایت میانالی
باسمه تعالی
با عرض سلام خدمت همه عزیزان
برداشت یک:
1-باید گفت سایت میانالی، سایتی است با اعضای بومی و محلی و استانی و اندکی ملی و یا بیشتر ملی
2-با اندکی تامل میشه چنین قلمداد کرد که میانگین سنی اعضاءی سایت شاید به 24 سال هم نرسه البته این در حد یه تخمین شخصییه و بهتره بگم بیشتر عضوهاش از نسل ج...
تاریخ درج:
۹۲/۰۱/۲۲ - ۱۰:۵۴ 37 نظر , 756
بازدید
در سالی که گذشت 2852 تا از تار موهای سرمو از دست دادم(دست نوشته)
در سالی که گذشت 2852 تا از تار موهای سرم رو از دست دادم و مجبور شدم 1426 دقیقه اضافه و بیشتر جلوی آیینه بمونم تا خلاء این تارموهارو با 10 بار شونه کردن اینور و اونوری برطرف کنم ولی یادمه زمونای دبستان ، دم خردادی پدرم مارو می برد سلمانی و موهای کله مونو می داد زیر ماشین مو زنی دستی و قئرچ قئرچ کچلم...
تاریخ درج:
۹۲/۰۱/۰۴ - ۱۴:۲۹ 45 نظر , 720
بازدید
اينم يه سوتي
يه بار به خاطر كاري كه تو يكي از خيابونهاي بالاشهرمون داشتم رفته بودم همون حوالي، دم ظهري بود و خواستم به قولي براي رفع نياز فيزيولوژي گرسنگي ، يه ساندويچي و يا غذايي بخورم؛ پس وارد يه كافي رستوراني شدم در حد شيك و تميز و با كلاس كه ديدن محيطش بر شدت ترشح لوزالمعده مي افزود، پيش خودمون گفتيم خب بابا...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۶ - ۱۴:۰۹ 43 نظر , 1122
بازدید
زير بارون شديد بدون چتر قدم زدن ممنوع(به قلم اين حقير)
به نام او كه تكامل دهنده است
** خاطره **
تو دانشگاه يه دوستي داشتيم به نام علي آقا كه عاشق يكي از دختراي هم دانشگاهيمون شده بود و بجاست كه اينجا بگيم پدرعاشقي بسوزه كه جوون رو مجنون كرده بود و بيچاره تو اون مدت عاشقي هر كاري كرد تا دختره بهش جواب مثبت بده، د...
تاریخ درج:
۹۱/۰۷/۲۵ - ۱۵:۴۹ 42 نظر , 1948
بازدید
يه خاطره از دوران سربازي(به قلم اين حقير)
سال 87 بود و من هم تو يكي از تيپ هاي نيروي زميني ارتش مستقر در يكي از شهرهاي مرزي شمالغرب كشور تو آتشبار پدافند هوائي ملبس به لباس مقدس سربازي بودم و در يكي از پايگاه هاي پدافند هوائي در نزديكیهاي مرز ايران و عراق مشغول گذراندن خدمت سربازي بودم
تو يگانمون معاون فرماندهي داشتيم به نام جن...
تاریخ درج:
۹۱/۰۷/۱۰ - ۱۵:۱۵ 21 نظر , 1376
بازدید
الهه دختري كه عاشق يحيي شد(به قلم اين حقير)
قسمت دوم داستان يحيي پسري كه دو بار عاشق شد
تلفن آرايشگاه به صدا در اومد زهره گوشي رو برداشت.
سلام ، زهره بابا زود باش، دير شدا، عاقد و مهمونا قراره ساعت 6 بييان تالار، تو رو خدا زهره يه ذره دست بجنبون .
- ببين داداشي آقا يحيي اگه اين اداو اطواررو در بيياري ، عروس بي عروس ها! ا...
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۳۱ - ۱۴:۱۰ 64 نظر , 2859
بازدید
چرا امروزه تعداد دختراي دم بخت بيشتر از تعداد پسراي دم بخته
سلام دوستان اميدوارم كه وقت و روز و شب به كامتتون شيرين باشه
يه مدتيه كه تو دنياي مجازي عكسها و كاريكاتورها و مطالب طنز زيادي رو مي بينيم كه موضوعوش افزايش تعداد دختراي دم بخت نسبت به تعداد پسراست(با عرض پوزش و عذر از همه ي خانومها و پسرا منظورم همون قضييه ترشيدگي خاله زنكي است و فرق نميكنه د...
تاریخ درج:
۹۱/۰۶/۲۱ - ۱۳:۲۷ 23 نظر , 1110
بازدید
اصرار و پافشاری زیادی (به قلم این حقیر)
میبینی زن من چقدر بدشانسم درست باز مثل دفعه قبلی، اون زمونی که میخواستم ماشین رو عوض کنم دیدی چی شد؟ آخه یکی نیست بگه، چه موقع مریض شدن و عمل کردن قلب بچه بود قربون خدا برم ملتم شانس دارن ما هم شانس، این بار سوممه که درست تو دقیقه ی آخر که میخوام ماشینو عوض کنم یه بامبولی پیش مییاد بابا دیگه خسته شد...
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۱۵ - ۱۶:۱۹ 65 نظر , 2552
بازدید
يه خاطره از دوران امتحانات دانشگاهيم (به قلم اين حقير)
خردادماه سال 83 بود؛ زمون دانشجوئيم ، دومين امتحانم، امتحان كتاب زبان عمومي بود منتها از بخت بدم به دليل مشغله ي كاري كه اون زمون داشتم نرسيده بودم اونجوري كه بايد كتاب رو ميخوندم، بخونم خلاصه سر جلسه ي امتحان نشستيم با استرس و براي اولين بار شيطون تو جلدم رفت كه بابا تو كه ديگه چيزي براي از دست ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۰۲ - ۱۶:۰۱ 69 نظر , 2212
بازدید
ضرر به طبيعت به چه قيمتي؟ (به قلم اين حقير)
ضرر به طبيعت به چه قيمتي؟
مرد جوان دستمالش رو از جیبش در آورد و قطرات عرق پیشانیش رو پاک کرد و نیم نگاهی به آفتاب داغ و سوزان كوه انداخت گویا خورشید هم می خواست تا اون رو، از این تصمیمش منصرف کنه ولی اون آدم سرسختی بود، دوباره با دوربین شکاریش نگاه کرد و تبسمی زد "لعنتی ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۲/۱۰ - ۱۱:۲۲ 46 نظر , 2050
بازدید
پیرمرد نابینا و درخت جوان (به قلم این حقیر)
پیرمرد نابینای دستفروش هر روز کنار پیاده رو بساطش رو پهن می کرد، عصرهای تابستان پیاده رو پر می شد از جوونا که برای گردش و وقت گذرانی و تفریح و .... می اومدند به این فلکه ی بالا شهر و پیرمرد هر روز در پی روزیش بساطش رو کنار درخت جوان پهن می کرد تا به امید فروش یک جفت جوراب، در این سالها به ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۲/۰۴ - ۱۳:۳۵ 48 نظر , 1995
بازدید
مدت زمان عاشقی چقدر است؟ مقاله علمي
مدت زمان عاشقی چقدر است؟
بین ۱۸ ماه تا سه سال
هلن فیشر (Helen fisher) ، محقق و انسان شناس دانشگاه روتگر نیوجرسی ، یکی از سرشناسترین محققین موضوع عشق در سطح جهان است . از او کتابهای متعددی در این مورد به چاپ رسیده ، از جمله "آناتومی عشق" ( ۱۹۹۲) و "جنس قوی" ( ۱۹۹۹) که ب...
تاریخ درج:
۹۱/۰۱/۲۷ - ۱۸:۳۱ 9 نظر , 1022
بازدید |
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|