درباره من |
آخرین طبیب
تو آخرین طبیبی، که لحظه های آخر، به داد من رسیدی تو نوری از خدایی، که پیغام خدا را، به گوش من رساندی، به روح من دمیدی زیباترین بهاری، پایان انتظاری، برای من که تنهام، تو یک حریم امنی تو آخرین دوایی، برای خستگی هام، برای خستگی هام ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۷/۱۲ - ۰۷:۳۳ 6 نظر , 2352
بازدید
از تن زنده روان است روان تو
آن که حق است گمانش به گمانِ تو، که نیست
گفت بیرون زِ جهان است جهانِ تو، که نیست
هرکه پنداشتی از خویش به جای تو نشاند
چه توان داد نشانی زِ نشان تو، که نیست
تا چنین هر چه مرا بود و توان نیز فزود
همه از آن تو شد، چیست از آن تو که نیست؟
از تنِ زنده روا...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۲۲ - ۰۹:۱۵ 7 نظر , 1355
بازدید
دلی در آتش
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرارانگیز و توفانی، هوایی در من افتاده ست
که همچون حلقۀ آتش درین...
تاریخ درج:
۹۰/۰۷/۲۶ - ۰۶:۰۴ 10 نظر , 1425
بازدید
روشن گویا
دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم
مُحتاج بیان نیست که مشتاقِ حضوریم
تاریک و تُهی پُشت و پسِ آینه ماندیم
هر چند که همسایۀ آن چشمۀ نوریم
خورشید کُجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امیدِ سحری زین شبِ گوریم
زین قصۀ پُرغُصّه عجب نیست شکستن
هر چند که ب...
تاریخ درج:
۹۵/۰۸/۲۲ - ۱۴:۰۷ 7 نظر , 543
بازدید
زندگی
چه فکر میکنی؟
که بادبان شکسته
زورق به گل نشسته ای است زندگی؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بستهای است زندگی؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه...
تاریخ درج:
۹۵/۰۷/۰۷ - ۱۴:۴۰ 6 نظر , 672
بازدید
برسرآتش غم
آه کز تاب ِ دل ِ سوخته جان می سوزد
زآتش ِ دل چه بگويم که زبان می سوزد
يارب اين رخنه ی دوزخ به رخ ِ ما که گشود؟
که زمين در تب و تاب است و زمان می سوزد
دود برخاست از اين تير که در سينه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد
مگر اين دشتِ شقايق دل خونين ِ من است؟
که ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۸/۲۴ - ۰۶:۴۷ 16 نظر , 1075
بازدید
خود را ز چشم خویشتن نتوان نهان کرد
گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی
بس تُند میرانی نگه کن تا نیفتی
بوی بهاران بود و ذوقِ میگساران
یادش بخیر آنگه که چون گُل می شکفتی
هنگام بیداریست ای گُم کرده دیدار
چون چشمِ بختِ من عجب بیگاه خُفتی
خود را ز چشم خویشتن نتوان نهان کرد
گیرم خدا را نیز از...
تاریخ درج:
۹۵/۰۳/۰۶ - ۱۶:۵۰ 9 نظر , 4834
بازدید
بی قرار
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست
ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین می...
تاریخ درج:
۹۱/۰۶/۳۰ - ۱۲:۰۹ 11 نظر , 1383
بازدید
گریۀ شبانه
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفتدوباره گریۀ بی طاقتم بهانه گرفتشکیب درد خموشانه ام دوباره شکستدوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشستصدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفتزهی پسند کماندار فتنه کز بن تیرنگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفتام...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۰۹ - ۱۶:۴۳ 3 نظر , 1216
بازدید
خواب و خیال
نازنین آمد و دستی به دلِ ما زد و رفت
پردۀ خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کُنجِ تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خوابِ خورشید به چشمِ شبِ یلدا زد و رفت
دردِ بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتشِ شوق درین جانِ شکیبا زد و رفت
خرمنِ سوختۀ ما به چه کارش می خورد
...
تاریخ درج:
۹۵/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۳ 12 نظر , 634
بازدید
راهزن
همه آفاق گرفته ست صدای سخنم
تو ازین طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصد سر و چشم کج اندازان
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
آستینی نگرفتم که ببوسم دستی
بوسه گر دست دهد بر قدم دوست زنم
باش تا یوسفم از چاه بر آید بر گاه
کاورد روشنی دیده از آن پیرهنم
نتوان ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۰۹ - ۱۴:۱۱ 6 نظر , 987
بازدید
زنده وار
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یارانتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ما...
تاریخ درج:
۹۳/۰۴/۰۶ - ۰۷:۱۶ 13 نظر , 531
بازدید
کهربا
من نه خود می روم او مرا می کشد
کاهِ سرگشته را کهربا می کشد
چون گریبان زچنگش رها میکنم
دامنم را به قهر از قفا می کشد
دست و پا میزنم می رباید سرم
سر رها میکنم دست و پا می کشد
گفتم: این عشق اگر واگذارد مرا
گفت: اگر واگذارم وفا می کشد
گفتم : این گوش تو خفته زیر زبان
حرف نا گفته را از ...
تاریخ درج:
۹۰/۰۸/۱۹ - ۰۷:۱۹ 10 نظر , 1335
بازدید
آواز بلند
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانۀ پرواز بود مرغ هوایی
با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۵/۱۵ - ۰۷:۵۹ 7 نظر , 1343
بازدید
خوابِ آینه
یکی ازتعابیرخواب دیدن آینه : آینه در خواب دوست و همدم و یار و مونس بیننده خواب است
نقش او در دل چه زیبا می نشست
سنگدل آینۀ ما را شکست
آینه صد پاره شد در پای دوست
باز درهر پاره عکس روی اوست &n...
تاریخ درج:
۹۰/۰۷/۲۳ - ۰۶:۲۳ 20 نظر , 1445
بازدید
برخیز
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جُز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دید...
تاریخ درج:
۹۵/۰۲/۰۵ - ۱۸:۰۱ 6 نظر , 708
بازدید
تو، برای من چه کردی؟ موسی موسی اف و ترانه گمرال san manimchun naynadin
این قطعه را من بر روی اینترنت دیدم و بسیاربردلم نشست. دوست دارم آنرا به
شما نیزمعرفی نمایم. چه برای کسانی که مفهوم کلمات را متوجه می شوند و
چه آنانکه با زبان آذری آشنائی ندارند (مثل خودم) ویا افرادی که بعضی
ازکلمات را می فهمند.
اثری است ...
تاریخ درج:
۹۳/۰۳/۲۹ - ۰۸:۳۸ 31 نظر , 9216
بازدید
نالۀ زنجیر
گفتمش: ” شیرین ترین آواز چیست؟ ” چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند: ” نالۀ زنجیرها بر دست من! ” گفتمش: ” آنگه که از هم بگسلند… ” خنده تلخی ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۱۸ - ۰۹:۴۴ 9 نظر , 1583
بازدید
هنرگام زمان
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گـام نشان است
آبی که برآسود ، زمینش بخورد زود
دریا ...
تاریخ درج:
۹۰/۰۲/۱۷ - ۰۶:۴۵ 13 نظر , 1126
بازدید
روشن گویا
دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم
هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم
خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امید سحری زین شب گوریم
زین قصه ی پر غُصّه عجب نیست شکستن
هر چن...
تاریخ درج:
۹۳/۰۴/۰۸ - ۱۰:۵۹ 14 نظر , 496
بازدید
در کوچه سار شب
دراین سرای بی کسی ، کسی بدرنمیزند به دشت پرملال ما ، پرنده پر نمی زند &n...
تاریخ درج:
۹۰/۰۲/۰۲ - ۰۷:۳۱ 15 نظر , 1306
بازدید
قصه درد
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای و دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
شرمم از آینۀ روی تو می آید اگر نه
آتش آه به دل هست نگویی که فسردم
تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
م...
تاریخ درج:
۹۰/۰۲/۳۱ - ۰۷:۲۳ 18 نظر , 1191
بازدید
گل کرد
سَحر از بوسۀ خورشید
گُل کرد، گُل کرد، گُل کرد
به غمزار دلم امید
گُل کرد، گُل کرد، گُل کرد زِ دلتنگی در آن شب، خوشۀ اشک
زِ چشمم تا که او را دید، گُل کرد
گُل کرد، گُل کرد
چو خود را در نگاهم دید، گفتا:
ستاره در دلِ ناهید، گل کرد
به روی مخمل سرخ...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۲۹ - ۱۰:۲۸ 4 نظر , 512
بازدید
خاطرۀ من
سکۀ این مِهر از خورشید هم زرین تر است
خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین تر است
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می روی امّا بدان دریا ز من پایین تر است
ما چنان آیینه ها بودیم، رو در رو ولی
امشب این آیینه از آن آینه غمگین تر است
گر جوابم را نمی ...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۲۴ - ۰۷:۵۰ 6 نظر , 575
بازدید
مراقبه برفرازیک عکس meditating over a photo
به من گفتی تا که دل دریا کن بندِ گیسو واکن
سایه ها رویا با بوی گلها
که بوی گل
نالۀ مرغِ شب تشنگی ها بر لب
پنچه ها در گیسو عطرِ شب بو
بزن غلتی اطلسی ها را برگ افرا در باغِ رویاها
بُلبلی می خواند سایه ای می ماند مست و تنها
I want to be the breeze
pl...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۲۴ - ۰۷:۵۸ 3 نظر , 569
بازدید
اززندگانیم گِله دارد جوانیم
از زندگانیم گِله دارد جوانیم
شرمندۀ جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صُحبتِ یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده جرس کاروانیم
گوشِ زم...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۲۳ - ۰۸:۱۱ 4 نظر , 592
بازدید
کیفر
دراین جا چار زندان است
به هرزندان دوچندان نَقب، درهرنَقب چندین حُجره، درهرحُجره چندین مَرد
درزنجیر... ازاین زنجیریان، یک تن، زنش را در تبِ تاریکِ بُهتانی به ضربِ دشنه یی
کشته است. ازاین مردان، یکی، در ظهرِ تابستانِ سوزان، نانِ...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۱۷ - ۰۷:۳۷ 5 نظر , 615
بازدید
خوش آن زمان _ نگینه امانقلوا
خوش آن زمان که به سیرِ چمان تو باشی و من
میانِ غنچه به یک پیراهن تو باشی و من
به شرطِ آنکه نباشد میانِ ما غیاب
پیاله باشد و مِی باشد و تو باشی و منآمد، آمدت گردم، جان
قد و قامتت گردم
آمد، آمدت گردم، جان
قد و قامتت گردم
آی تو جانان، آی تو جانان
آ...
تاریخ درج:
۹۴/۱۲/۱۸ - ۰۸:۳۴ 3 نظر , 2289
بازدید
دیوانه چه می دانی
عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه می دانی
در شُعله نرقصیدی، پروانه چه می دانی
لبریزِ می غمها، شد ساغرِ جانِ من
خندیدی بگذشتی، پیمانه چه می دانی
یک سلسله دیوانه، افسونِ نگاهِ او
ای غافل از آن جادو، افسانه چه می دانی
من مستِ می عشقم، و از توبه که بشکست...
تاریخ درج:
۹۵/۰۱/۱۶ - ۰۶:۱۲ 3 نظر , 736
بازدید
باد را آواز باید داد
نیمی از فصل بهاران رفت
کاخ ها را پُرگل و فواره می بینم
ولی افسوس
رونقی در کشتزاران نیست
بر فراز کوه، گاهی تودۀ ابری ست
خشک و پابرجا و در آن رنگِ طوفان نیست
ماهِ نیسان می رود آرام و آبی پوش
آه، باران نیست، باران نیست
هر درختی چون صلیبی ...
تاریخ درج:
۹۴/۱۲/۱۵ - ۰۸:۵۵ 4 نظر , 532
بازدید |
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (1)
|